باب (۱۲): کسی که به رعیتش خیانت کند و از نصیحت آنان دریغ ورزد
۱۲۱۱ـ عَنِ الْحَسَنِ قَالَ: عَادَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ، مَعْقِلَ بْنَ يَسَارٍ الْمُزَنِىَّ فِي مَرَضِهِ الَّذِي مَاتَ فِيهِ، قَالَ مَعْقِلٌ: إِنِّي مُحَدِّثُكَ حَدِيثًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص، لَوْ عَلِمْتُ أَنَّ لِي حَيَاةً مَا حَدَّثْتُكَ، إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ يَسْتَرْعِيهِ اللَّهُ رَعِيَّةً، يَمُوتُ يَوْمَ يَمُوتُ وَهُوَ غَاشٌّ لِرَعِيَّتِهِ، إِلاَّ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ». (م/۱۴۲)
ترجمه: حسن بصری میگوید : عبیدالله بن زیاد در بیماری وفات معقل بن یسار مزنی سبه عیادت او رفت. معقل گفت: حدیثی که از رسول الله صشنیدهام برایت بیان میکنم؛ اگر میدانستم که زنده میمانم، آن را بیان نمیکردم؛ شنیدم که رسول الله صمیفرمود: «به هر بندهای که الله متعال، مسئولیت گروهی را بسپارد و آن بنده در حالی بمیرد که به آنان، خیانت کرده است، الله متعال بهشت را بر او حرام میگرداند».
۱۲۱۲ـ عن الْحَسَنُ: أَنَّ عَائِذَ بْنَ عَمْرٍو وَكَانَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صدَخَلَ عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ، فَقَالَ: أَىْ بُنَىَّ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ: «إِنَّ شَرَّ الرِّعَاءِ الْحُطَمَةُ، فَإِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ مِنْهُمْ». فَقَالَ لَهُ: اجْلِسْ، فَإِنَّمَا أَنْتَ مِنْ نُخَالَةِ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ ص. فَقَالَ: وَهَلْ كَانَتْ لَهُمْ نُخَالَةٌ؟ إِنَّمَا كَانَتِ النُّخَالَةُ بَعْدَهُمْ، وَفِي غَيْرِهِمْ. (م/۱۸۳۰)
ترجمه: حسن بصری میگوید: عائذ بن عمرو که یکی از اصحاب رسول الله صبود، نزد عبیدالله بن زیاد رفت و گفت: ای فرزندم! شنیدم که رسول الله صمیفرمود: «بدترین مسئولان کسانی هستند که خشن و بی رحماند؛ مبادا تو از آنان باشی».
عبیدالله بن زیاد به او گفت: بنشین؛ تو از نخالههای اصحاب محمد هستی. عائذ بن عمرو سگفت: آیا در میان اصحاب محمد هم نخاله وجود دارد؟! نخاله در میان بعدیها و دیگران، وجود دارد.