باب (۲۴): دربارهی غنایم
۱۱۳۸ـ عَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: نَزَلَتْ فِي أَرْبَعُ آيَاتٍ: أَصَبْتُ سَيْفًا فَأَتَي بِهِ النَّبِيَّ ص، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ نَفِّلْنِيهِ، فَقَالَ: «ضَعْهُ» ثُمَّ قَامَ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص: «ضَعْهُ مِنْ حَيْثُ أَخَذْتَهُ». ثُمَّ قَامَ فَقَالَ: نَفِّلْنِيهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ: «ضَعْهُ». فَقَامَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ نَفِّلْنِيهِ، أَأُجْعَلُ كَمَنْ لاَ غَنَاءَ لَهُ؟ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص: «ضَعْهُ مِنْ حَيْثُ أَخَذْتَهَ» قَالَ: فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ: ﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَنفَالِۖ قُلِ ٱلۡأَنفَالُ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾[الأنفال: ۱]. (م/۱٧۴۸)
ترجمه: مصعب بن سعد میگوید: پدرم گفت: دربارهی من چهار آیه نازل گردید: در یکی از غزوات، شمشیری بدستم افتاد؛ آن را نزد رسول الله صآوردم و گفتم: یا رسول الله! آن را به من ببخش. پیامبر اکرم صفرمود: «آن را بگذار». و هنگامی که برخاستم، پیامبر اکرم صفرمود: «از همان جایی که برداشتهای، بگذار». سعد دوباره گفت: یا رسول الله! آن را به من ببخش. پیامبر فرمود: «آن را بگذار». سعد دوباره برخاست و گفت: یا رسول الله! آن را به من ببخش؛ آیا مرا مانند کسی قرار میدهید که به آن، نیاز ندارد (شجاعت کافی ندارد؟) باز هم نبی اکرم صفرمود: «آنرا از همان جایی که برداشتهای، بگذار». آنگاه این آیه نازل گردید: ﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَنفَالِۖ قُلِ ٱلۡأَنفَالُ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾«از تو در مورد غنایم جنگی میپرسند. بگو: غنایم از آنِ الله متعال و پیامبر هستند».