باب (۱): کسی در دنیا ابریشم میپوشد که در آخرت بهرهای نداشته باشد. اما بهره گرفتن از ابریشم و پولش، مباح میباشد
۱۳۳۵ـ عَنِ ابْنِ عُمَرَ لقَالَ: رَأَي عُمَرُ عُطَارِدًا التَّمِيمِىَّ يُقِيمُ بِالسُّوقِ حُلَّةً سِيَرَاءَ، وَكَانَ رَجُلاً يَغْشَى الْمُلُوكَ وَيُصِيبُ مِنْهُمْ، فَقَالَ عُمَرُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي رَأَيْتُ عُطَارِدًا يُقِيمُ فِي السُّوقِ حُلَّةً سِيَرَاءَ، فَلَوِ اشْتَرَيْتَهَا فَلَبِسْتَهَا لِوُفُودِ الْعَرَبِ إِذَا قَدِمُوا عَلَيْكَ، وَأَظُنُّهُ قَالَ: وَلَبِسْتَهَا يَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّمَا يَلْبَسُ الْحَرِيرَ فِي الدُّنْيَا مَنْ لاَ خَلاَقَ لَهُ فِي الآخِرَةِ». فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ أُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ صبِحُلَلٍ سِيَرَاءَ، فَبَعَثَ إِلَى عُمَرَ بِحُلَّةٍ، وَبَعَثَ إِلَى أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ بِحُلَّةٍ، وَأَعْطَى عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ حُلَّةً، وَقَالَ: «شَقِّقْهَا خُمُرًا بَيْنَ نِسَائِكَ» قَالَ فَجَاءَ عُمَرُ بِحُلَّتِهِ يَحْمِلُهَا، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ بَعَثْتَ إِلَيَّ بِهَذِهِ، وَقَدْ قُلْتَ بِالأَمْسِ فِي حُلَّةِ عُطَارِدٍ مَا قُلْتَ، فَقَالَ: «إِنِّى لَمْ أَبْعَثْ بِهَا إِلَيْكَ لِتَلْبَسَهَا، وَلَكِنِّى بَعَثْتُ بِهَا إِلَيْكَ لِتُصِيبَ بِهَا» وَأَمَّا أُسَامَةُ فَرَاحَ فِي حُلَّتِهِ فَنَظَرَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صنَظَرًا عَرَفَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَدْ أَنْكَرَ مَا صَنَعَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا تَنْظُرُ إِلَىَّ؟ فَأَنْتَ بَعَثْتَ إِلَيَّ بِهَا؟ فَقَالَ: «إِنِّى لَمْ أَبْعَثْ إِلَيْكَ لِتَلْبَسَهَا، وَلَكِنِّي بَعَثْتُ بِهَا إِلَيْكَ لِتُشَقِّقَهَا خُمُرًا بَيْنَ نِسَائِكَ». (م/۲۰۶۸)
ترجمه: ابن عمر لمیگوید: عمر بن خطاب سعطارد تمیمی را دید که در بازار، یک دست لباس (ازار و ردای) ابریشمی خط داری را برای فروش عرضه نموده است. عطارد کسی بود که نزد پادشاهان رفت و آمد داشت و از هدیههای آنان، بهره مند میشد.
عمر سگفت: یا رسول الله! من عطارد تمیمی را دیدم که در بازار، لباس ابریشمی خط داری را برای فروش، عرضه نموده بود؛ ای کاش! آن را میخریدی و هنگام استقبال هیئتهای بلند پایهی عرب آن را میپوشیدی. راوی میگوید: گمان میکنم که اضافه نمود: روز جمعه هم آن را میپوشیدی. رسول الله صفرمود: «کسی در دنیا لباس ابریشمی میپوشد، که بهرهای در آخرت نداشته باشد». بعد از آن، لباسهای ابریشمی خط داری خدمت رسول الله صآوردند. پیامبر اکرم صیکی از آن لباسها را برای عمر بن خطاب سفرستاد. همچنین یک لباس برای اسامه بن زیدس، و یک لباس برای علی بن ابی طالب سفرستاد و فرمود: «آن را پاره کن و برای زنان خانوادهات روسری درست کن». عمر بن خطاب سبا لباسش نزد رسول الله صآمد و گفت: یا رسول الله! شما در حالی این لباس را برایم فرستادید که دیروز دربارهی لباس عطارد آن سخنان را ایراد فرمودید؟ رسول اکرم صفرمود: «آن را برایت نفرستادم تا آن را بپوشی؛ بلکه فرستادم تا از آن، استفادهی دیگری ببری». راوی میگوید: اسامه سلباسش را پوشید و نزد رسول الله صرفت. نبی اکرم صبه او نگاهی انداخت طوریکه اسامه ساز نگاه پیامبر صمتوجه شد که کارش را نپسندیده است. لذا گفت: یا رسول الله! چرا اینگونه نگاه میکنی؟ خود شما آن را برای من فرستادید؟ پیامبر اکرم صفرمود: «من آن را نفرستادم تا بپوشی؛ بلکه فرستادم تا پاره کنی و میان زنان خانوادهات، تقسیم نمایی».