ترجمه صحیح مسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

باب (۳۸): اگر شوهر و همسرش را کسی با یکدیگر دید، مرد بگوید: این، فلانی است

باب (۳۸): اگر شوهر و همسرش را کسی با یکدیگر دید، مرد بگوید: این، فلانی است

۱۴۳٧ـ عَنْ صَفِيَّةَ بِنْتِ حُيَىٍّ قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ صمُعْتَكِفًا، فَأَتَيْتُهُ أَزُورُهُ لَيْلاً، فَحَدَّثْتُهُ، ثُمَّ قُمْتُ لأَنْقَلِبَ، فَقَامَ مَعِىَ لِيَقْلِبَنِى ـ وَكَانَ مَسْكَنُهَا فِي دَارِ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ ـ فَمَرَّ رَجُلاَنِ مِنَ الأَنْصَارِ، فَلَمَّا رَأَيَا النَّبِيَّ صأَسْرَعَا، فَقَالَ النَّبِيُّ ص: «عَلَى رِسْلِكُمَا، إِنَّهَا صَفِيَّةُ بِنْتُ حُيَىٍّ» فَقَالاَ: سُبْحَانَ اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنَ الإِنْسَانِ مَجْرَى الدَّمِ، وَإِنِّى خَشِيتُ أَنْ يَقْذِفَ فِي قُلُوبِكُمَا شَرًّا» أَوْ قَالَ: «شَيْئًا». (م/۲۱٧۴)

۱۴۳٧ـ صفیه دختر حیّ بن اخطب ل(همسر گرامی نبی اکرم ص) می‌گوید: نبی اکرم صمعتکف بود که من شب هنگام برای دیدن ایشان به مسجد رفتم. در آنجا ساعتی با او صحبت کردم؛ سپس برخاستم تا به خانه برگردم. رسول الله صبا من برخاست تا مرا همراهی کند ـ قابل یادآوری است که صفیه لدر آن زمان در خانه‌ی فعلی اسامه بن زید لبود. ـ در این اثنا، دو مرد انصاری از آنجا می‌گذشتند. آنها هنگامی که رسول الله صرا دیدند، تندتر رفتند. نبی اکرم صفرمود: «عجله نکنید؛ او صفیه دختر حیّ (همسر من) می‌باشد». آنها گفتند: سبحان الله! یا رسول الله (این چه حرفی است؟) رسول الله صفرمود: «شیطان همانند خون، در رگهای بدن انسان، جریان دارد؛ بنابر این ترسیدم که مبادا شیطان در دل‌های شما گمان بد یا چیزی، بوجود آورد».