باب (۲۳): اجازه خواستن از کوچکترها هنگام دادن آب به بزرگترها
۱۲٩۱ـ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِىِّ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صأُتِىَ بِشَرَابٍ فَشَرِبَ مِنْهُ، وَعَنْ يَمِينِهِ غُلاَمٌ وَعَنْ يَسَارِهِ أَشْيَاخٌ، فَقَالَ لِلْغُلاَمِ: «أَتَأْذَنُ لِي أَنْ أُعْطِىَ هَؤُلاَءِ؟» فَقَالَ الْغُلاَمُ: لاَ وَاللَّهِ لاَ أُوثِرُ بِنَصِيبِى مِنْكَ أَحَدًا» قَالَ: فَتَلَّهُ رَسُولُ اللَّهِصفِي يَدِهِ. (م/۲۰۳۰)
۱۲٩۱ـ سهل بن سعد ساعدی سمیگوید: برای رسول الله صمقداری آب آوردند. پیامبر اکرم صمقداری از آن را نوشید. قابل یادآوری است که سمت راست ایشان، نوجوانی کم سن و سال وجود داشت. و سمت چپش، گروهی از افراد مُسِن، نشسته بودند. رسول الله صبه آن نوجوان فرمود: «آیا اجازه میدهی این آب را (که حق توست) به اینها بدهم»؟ آن نوجوان گفت: نه، سوگند به الله، من هیچکس را در این حقم بر خود ترجیح نمیدهم. آنگاه رسول الله صآب را در دست او نهاد.