باب (۴۱): ممنوعیت ورود افراد مخنث بر زنان
۱۴۴۱ـ عَنْ عَائِشَةَ بقَالَتْ: كَانَ يَدْخُلُ عَلَى أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صمُخَنَّثٌ، فَكَانُوا يَعُدُّونَهُ مِنْ غَيْرِ أُولِى الإِرْبَةِ، قَالَ فَدَخَلَ النَّبِيُّ صيَوْمًا وَهُوَ عِنْدَ بَعْضِ نِسَائِهِ، وَهُوَ يَنْعَتُ امْرَأَةً، قَالَ: إِذَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَتْ بِأَرْبَعٍ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ أَدْبَرَتْ بِثَمَانٍ، فَقَالَ النَّبِيُّ ص: «أَلاَ أَرَى هَذَا يَعْرِفُ مَا هَهُنَا، لاَ يَدْخُلَنَّ عَلَيْكُنَّ» قَالَتْ: فَحَجَبُوهُ. (م/۲۱۸۱)
ترجمه: از عایشه لروایت است که: فردی مخنث که مردم او را فردی غیر متمایل به زنان (بدون شهوت) میدانستند، به خانههای همسران نبی اکرم صمیآمد. روزی، نبی اکرم صوارد شد در حالی که او نزد یکی از همسرانش نشسته بود و زنی را چنین توصیف میکرد: اگر از جلو به او بنگری، چهار چین خوردگی، و اگر از پشت سر به او نگاه کنی، هشت چین خوردگی میبینی. نبی اکرم صفرمود: «من فکر میکنم که او بسیاری از امور زنان را میداند؛ لذا نباید به خانههای شما بیاید». عایشه لمیگوید : بعد از آن، مردم زنان را از او، حجاب کردند.