باب (۴٩): فضیلت حسان بن ثابت س
۱٧۱۳ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّ عُمَرَ مَرَّ بِحَسَّانَ وَهُوَ يُنْشِدُ الشِّعْرَ فِي الْمَسْجِدِ، فَلَحَظَ إِلَيْهِ، فَقَالَ: قَدْ كُنْتُ أُنْشِدُ، وَفِيهِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْكَ، ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَبِي هُرَيْرَةَ، فَقَالَ: أَنْشُدُكَ اللَّهَ أَسَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ: «أَجِبْ عَنِّى، اللَّهُمَّ أَيِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»؟ قَالَ: اللَّهُمَّ نَعَمْ. (م/۲۴۸۵)
ترجمه: ابو هریره سمیگوید: حسان بن ثابت سدر مسجد، شعر میخواند که عمر بن خطاب از کنارش گذشت و با گوشهی چشم به او نگاه کرد (که شعر نخوان.) حسان گفت: زمانی که فردی بهتر از تو در این مسجد وجود داشت، (رسول الله ص) من شعر میخواندم. راوی میگوید : آنگاه حسان چهرهاش را به سوی ابوهریره سبرگرداند و گفت: تو را به الله سوگند، آیا شنیدی که رسول الله صفرمود: «ای حسان! از طرف من به مشرکین پاسخ بده؛ بار الها! حسان را توسط جبرئیل، یاری کن»؟ ابوهریره سگفت: بله.
۱٧۱۴ـ عَنِ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ لقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ لِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ: «اهْجُهُمْ، أَوْ هَاجِهِمْ، وَجِبْرِيلُ مَعَكَ». (م/۲۴۸۶)
ترجمه: براء بن عازب سمیگوید: شنیدم که رسول الله صبه حسان بن ثابت میفرمود: «مشرکین را هجو کن و جبریل هم تو را کمک میکند».
۱٧۱۵ـ عَنْ مَسْرُوقٍ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ بوَعِنْدَهَا حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ يُنْشِدُهَا شِعْرًا، يُشَبِّبُ بِأَبْيَاتٍ لَهُ، فَقَالَ:
حَصَانٌ رَزَانٌ مَا تُزَنُّ بِرِيبَةٍ وَتُصْبِحُ غَرْثَى مِنْ لُحُومِ الْغَوَافِلِ
فَقَالَتْ لَهُ عَائِشَةُ: لَكِنَّكَ لَسْتَ كَذَلِكَ، قَالَ مَسْرُوقٌ فَقُلْتُ لَهَا: لِمَ تَأْذَنِينَ لَهُ يَدْخُلُ عَلَيْكِ، وَقَدْ قَالَ اللَّهُ: ﴿وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞ﴾[النور: ۱۱]. فَقَالَتْ: فَأَىُّ عَذَابٍ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَى؟ إِنَّهُ كَانَ يُنَافِحُ ـ أَوْ يُهَاجِى ـ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص.(م/۲۴۸۸)
ترجمه: مسروق میگوید: خدمت ام المومنین عایشهلرفتم و دیدم که حسان نزد اوست و ابیاتی را برایش میخواند و در مدح او میگوید:
«حَصَانٌ رَزَانٌ مَا تُزَنُّ بِرِيبَةٍ وَتُصْبِحُ غَرْثَى مِنْ لُحُومِ الْغَوَافِلِ».
(زن پاکدامن و با وقاری است که به هیچ تهمتی متهم نمیگردد و از خورن گوشت انسانهای بی گناه پرهیز میکند یعنی غیبت نمینماید.) وقتی عایشه لاین شعر را شنید، گفت: اما تو اینگونه نیستی. (اشاره به این است که در جریان افک، شرکت داشتی).
مسروق میگوید: من به عایشه گفتم: چرا اجازه میدهی که او به خانهات بیاید حال آنکه الله متعال فرموده است: ﴿وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞ﴾«و کسیکه بخش عظیمی از آن را به عهده داشت، عذابی بزرگ دارد»؟ عایشه گفت: چه عذابی بزرگتر از نابینایی است؟ او از رسول الله صدفاع میکرد. (به این خاطر، من به او احترام میگذارم.) (قابل یاد آوری است که آن فردی که بخش عظیمی از تهمت را بر عهده داشت، عبد الله بن ابی بن سول بود).
۱٧۱۶ـ عَنْ عَائِشَةَ ب: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِصقَالَ: «اهْجُوا قُرَيْشًا، فَإِنَّهُ أَشَدُّ عَلَيْهَا مِنْ رَشْقٍ بِالنَّبْلِ» فَأَرْسَلَ إِلَى ابْنِ رَوَاحَةَ فَقَالَ: «اهْجُهُمْ» فَهَجَاهُمْ فَلَمْ يُرْضِ، فَأَرْسَلَ إِلَى كَعْبِ بْنِ مَالِكٍ، ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَى حَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ، فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ، قَالَ حَسَّانُ: قَدْ آنَ لَكُمْ أَنْ تُرْسِلُوا إِلَى هَذَا الأَسَدِ الضَّارِبِ بِذَنَبِهِ، ثُمَّ أَدْلَعَ لِسَانَهُ فَجَعَلَ يُحَرِّكُهُ، فَقَالَ: وَالَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ لأَفْرِيَنَّهُمْ بِلِسَانِى فَرْىَ الأَدِيمِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «لاَ تَعْجَلْ، فَإِنَّ أَبَا بَكْرٍ أَعْلَمُ قُرَيْشٍ بِأَنْسَابِهَا، وَإِنَّ لِي فِيهِمْ نَسَبًا، حَتَّى يُلَخِّصَ لَكَ نَسَبِي» فَأَتَاهُ حَسَّانُ، ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ لَخَّصَ لِي نَسَبَكَ، وَالَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ لأَسُلَّنَّكَ مِنْهُمْ كَمَا تُسَلُّ الشَّعَرَةُ مِنَ الْعَجِينِ، قَالَتْ عَائِشَةُ: فَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِصيَقُولُ لِحَسَّانَ: «إِنَّ رُوحَ الْقُدُسِ لاَ يَزَالُ يُؤَيِّدُكَ، مَا نَافَحْتَ عَنِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» وَقَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِصيَقُولُ: «هَجَاهُمْ حَسَّانُ فَشَفَى وَاشْتَفَى» قَالَ حَسَّانُ:
هَجَوْتَ مُحَمَّدًا فَأَجَبْتُ عَنْهُ
وَعِنْدَ اللَّهِ فِي ذَاكَ الْجَزَاءُ
هَجَوْتَ مُحَمَّدًا بَرًّا حَنيفَاً
رَسُولَ اللَّهِ شِيمَتُهُ الْوَفَاءُ
فَإِنَّ أَبِي وَوَالِدَهُ وَعِرْضِي لِعِرْضِ مُحَمَّدٍ مِنْكُمْ وِقَاءُ
ثَكِلْتُ بُنَيَّتِي إِنْ لَمْ تَرَوْهَا
تُثِيرُ النَّقْعَ مِنْ كَنَفَىْ كَدَاءِ
يُبَارِينَ الأَعِنَّةَ مُصْعِدَاتٍ
عَلَى أَكْتَافِهَا الأَسَلُ الظِّمَاءُ
تَظَلُّ جِيَادُنَا مُتَمَطِّرَاتٍ
تُلَطِّمُهُنَّ بِالْخُمُرِ النِّسَاءُ
فَإِنْ أَعْرَضْتُمُو عَنَّا اعْتَمَرْنَا
وَكَانَ الْفَتْحُ وَانْكَشَفَ الْغِطَاءُ
وَإِلاَّ فَاصْبِرُوا لِضِرَابِ يَوْمٍ
يُعِزُّ اللَّهُ فِيهِ مَنْ يَشَاءُ
وَقَالَ اللَّهُ قَدْ أَرْسَلْتُ عَبْدًا
يَقُولُ الْحَقَّ لَيْسَ بِهِ خَفَاءُ
وَقَالَ اللَّهُ قَدْ يَسَّرْتُ جُنْدًا
هُمُ الأَنْصَارُ عُرْضَتُهَا اللِّقَاءُ
لَنَا فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ مَعَدٍّ
سِبَابٌ أَوْ قِتَالٌ أَوْ هِجَاءُ
فَمَنْ يَهْجُو رَسُولَ اللَّهِ مِنْكُمْ
وَيَمْدَحُهُ وَيَنْصُرُهُ سَوَاءُ
وَجِبْرِيلٌ رَسُولُ اللَّهِ فِينَا
وَرُوحُ الْقُدْسِ لَيْسَ لَهُ كِفَاءُ (م/۲۴٩۰)
ترجمه: از عایشه لروایت است که رسول الله صفرمود: «به هجو قریش بپردازید که هجو از تیر بر آنان کارآمدتر میباشد.» از اینرو به دنبال ابن رواحه فرستاد و فرمود: «آنان را هجو کن». ابنرواحه به هجو آنان پرداخت؛ اما رسول الله صبدان خشنود نشد. لذا به دنبال کعب بن مالک، و سپس به دنبال حسان بن ثابت فرستاد. وقتی حسان آمد، گفت: اکنون زمان آن رسیده است که به دنبال آن شیر زننده به دمش بفرستید؛ سپس زبانش را بیرون آورد، آن را حرکت داد و گفت: سوگند به ذاتی که او را به حق مبعوث کرده است، با زبانم آنان را همچون پوست دباغی شده، تکه تکه میکنم. پیامبر اکرم صفرمود: «عجله نکن. ابوبکر بیشتر از همه در مورد نسب قریش آگاهی دارد و این را بدان که نسب من نیز از قریش است و باید آنها را بشناسی». حسان نزد ابوبکر رفت. سپس برگشت و گفت: یا رسول الله! تمامی نسب تو را به من آموخت. سوگند به ذاتی که تو را به حق مبعوث کرد، آنگونه که مو از خمیر، بیرون کشیده و جدا میشود، تو را در شعر هجو، از آنان بیرون میکشم و جدا میکنم.
عایشه میگوید: از رسول الله صشنیدم که به حسان میگفت: تا وقتی از الله و رسولش دفاع کنی، جبرئیل پیوسته تو را یاری میکند. عایشه گفت: همچنین از رسول الله صشنیدم که فرمود: «حسان آنان را هجو کرد و باعث شادی مؤمنان گردید و خودش نیز خوشحال شد». پس حسان گفت:
هَجَوْتَ مُحَمَّدًا فَأَجَبْتُ عَنْهُ
وَعِنْدَ اللَّهِ فِي ذَاكَ الْجَزَاءُ
(تو محمد را هجو میگویی و من از طرف ایشان، جواب میدهم. و باید بدانی که هرکس، پاداش خود را از الله متعال دریافت خواهد نمود).
هَجَوْتَ مُحَمَّدًا بَرًّا حَنيفَاً
رَسُولَ اللَّهِ شِيمَتُهُ الْوَفَاءُ
(تو پیامبر الله، محمدِ نیکوکار و یکتاپرست را که وفاداری سرشت اوست، هجو میکنی).
فَإِنَّ أَبِي وَوَالِدَهُ وَعِرْضِى لِعِرْضِ مُحَمَّدٍ مِنْكُمْ وِقَاءُ
(باید بدانی که من پدر، پدر بزرگ و آبرویم را در برابر شما سپر قرار میدهم تا آبروی محمد حفظ گردد).
ثَكِلْت بُنَيَّتِى إِنْ لَمْ تَرَوْهَا
تُثِيرُ النَّقْعَ مِنْ كَنَفَىْ كَدَاءِ
(دخترم یتیم شود اگر اسبهای ما را نبینید که در دو طرف گردنه ی کداء گرد و خاک بلند کرده و حمله میکنند).
يُبَارِينَ الأَعِنَّةَ مُصْعِدَاتٍ
عَلَى أَكْتَافِهَا الأَسَلُ الظِّمَاءُ
(و در حالی که با یکدیگر مسابقه میدهند و به سوی شما میآیند که بر شانههایشان نیزههای جنگ دیده و با تجربه قرار دارد).
تَظَلُّ جِيَادُنَا مُتَمَطِّرَاتٍ
تُلَطِّمُهُنَّ بِالْخُمُرِ النِّسَاءُ
(اسبهای ما همچنان به سرعت جلو میروند در حالی که زنان با روسری-هایشان صورت اسبها را پاک و غبار روبی میکنند).
فَإِنْ أَعْرَضْتُمُو عَنَّا اعْتَمَرْنَا
وَكَانَ الْفَتْحُ وَانْكَشَفَ الْغِطَاءُ
(اگر از ما روی گردانی کنید و راه ما را باز بگذارید، عمره بجا میآوریم و هدف ما برآورده میشود و پردهها برطرف میگردد).
وَإِلاَّ فَاصْبِرُوا لِضِرَابِ يَوْمٍ
يُعِزُّ اللَّهُ فِيهِ مَنْ يَشَاءُ
(در غیر این صورت، منتظر جنگ روزی باشید که الله متعال در آن روز هرکس را که بخواهد، عزیز میگرداند).
وَقَالَ اللَّهُ قَدْ أَرْسَلْتُ عَبْدًا
يَقُولُ الْحَقَّ لَيْسَ بِهِ خَفَاءُ
(الله متعال میفرماید: من بندهی حق گویی را فرستادم که در سخنانش هیچ ابهامی وجود ندارد).
وَقَالَ اللَّهُ قَدْ يَسَّرْتُ جُنْدًا
هُمُ الأَنْصَارُ عُرْضَتُهَا اللِّقَاءُ
(و همچنین الله متعال میفرماید: من لشکری به نام انصار آماده نمودهام که بدنبال مواجهه و رویارویی با دشمن هستند).
لَنَا فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ مَعَدٍّ
سِبَابٌ أَوْ قِتَالٌ أَوْ هِجَاءُ
(هر روز قریش ما را بد و بی راه میگوید یا میجنگد یا هجو میکند).
فَمَنْ يَهْجُو رَسُولَ اللَّهِ مِنْكُمْ
وَيَمْدَحُهُ وَيَنْصُرُهُ سَوَاءُ
(آیا کسانی از شما که رسول الله را بد و بی راه میگویند با کسانی که تعریف و تمجید میکنند و یاری میرسانند برابرند؟)
وَجِبْرِيلٌ رَسُولُ اللَّهِ فِينَا
وَرُوحُ الْقُدْسِ لَيْسَ لَهُ كِفَاءُ
(حال آنکه جبرئیل ،فرستادهی الله، همراه ماست و باید بدانید که هیچکس نمیتواند در مبارزه همآورد و مانند روح القدس ـ جبرئیل ـ باشد).