باب (۱۰): آنچه در مورد تعبیر خواب، وارد شده است
۱۵۲۱ـ عَن عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ: أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ كَانَ يُحَدِّثُ: أَنَّ رَجُلاً أَتَى رَسُولَ اللَّهِ صفَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي أَرَى اللَّيْلَةَ فِي الْمَنَامِ ظُلَّةً تَنْطِفُ السَّمْنَ وَالْعَسَلَ، فَأَرَى النَّاسَ يَتَكَفَّفُونَ مِنْهَا بِأَيْدِيهِمْ، فَالْمُسْتَكْثِرُ وَالْمُسْتَقِلُّ، وَأَرَى سَبَبًا وَاصِلاً مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الأَرْضِ، فَأَرَاكَ أَخَذْتَ بِهِ فَعَلَوْتَ، ثُمَّ أَخَذَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ بَعْدِكَ فَعَلاَ، ثُمَّ أَخَذَ بِهِ رَجُلٌ آخَرُ فَعَلاَ، ثُمَّ أَخَذَ بِهِ رَجُلٌ آخَرُ فَانْقَطَعَ بِهِ ثُمَّ وُصِلَ لَهُ فَعَلاَ، قَالَ أَبُو بَكْرٍ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِى أَنْتَ، وَاللَّهِ لَتَدَعَنِّى فَلأَعْبُرَنَّهَا، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «اعْبُرْهَا» قَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَمَّا الظُّلَّةُ فَظُلَّةُ الإِسْلاَمِ، وَأَمَّا الَّذِي يَنْطِفُ مِنَ السَّمْنِ وَالْعَسَلِ فَالْقُرْآنُ، حَلاَوَتُهُ وَلِينُهُ، وَأَمَّا مَا يَتَكَفَّفُ النَّاسُ مِنْ ذَلِكَ فَالْمُسْتَكْثِرُ مِنَ الْقُرْآنِ وَالْمُسْتَقِلُّ مِنهُ وَأَمَّا السَّبَبُ الْوَاصِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الأَرْضِ فَالْحَقُّ الَّذِي أَنْتَ عَلَيْهِ، تَأْخُذُ بِهِ فَيُعْلِيكَ اللَّهُ بِهِ ثُمَّ يَأْخُذُ بِهِ رَجُلٌ مِنْ بَعْدِكَ فَيَعْلُو بِهِ، ثُمَّ يَأْخُذُ بِهِ رَجُلٌ آخَرُ فَيَعْلُو بِهِ، ثُمَّ يَأْخُذُ بِهِ رَجُلٌ آخَرُ فَيَنْقَطِعُ بِهِ، ثُمَّ يُوصَلُ لَهُ فَيَعْلُو بِهِ، فَأَخْبِرْنِى، يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِى أَنْتَ وأُمَّی أَصَبْتُ أَمْ أَخْطَأْتُ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «أَصَبْتَ بَعْضًا وَأَخْطَأْتَ بَعْضًا» قَالَ: فَوَاللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَتُحَدِّثَنِّي مَا الَّذِي أَخْطَأْتُ؟ قَالَ: «لاَ تُقْسِمْ». (م/۲۲۶٩)
ترجمه: از عبیدالله بن عبدالله بن عتبه روایت است که: ابن عباس لمیگفت: مردی نزد نبی اکرم صآمد و گفت: یا رسول الله! دیشب، سایبانی را در خواب دیدم که از آن، روغن و عسل میچکد و مردم با دستهایشان از آن، روغن و عسل بر میدارند. بعضی بیشتر، و بعضی کمتر بر میداشتند. همچنین ریسمانی را دیدم که از آسمان به زمین، وصل شده است و تو را دیدم که آن را گرفته و بالا رفتی. بعد از تو، فرد دیگری آن را گرفت و بالا رفت. آنگاه، شخص دیگری آن را گرفت و بالا رفت. سرانجام، فرد دیگری آن را گرفت و ریسمان، قطع شد؛ اما دوباره، وصل گردید و او نیز بالا رفت. ابوبکر گفت: یا رسول الله! پدرم فدایت باد؛ سوگند به الله، مرا اجازه دهید تا آن را تعبیر کنم. رسول الله صفرمود: «تعبیر کن». ابوبکر گفت: سایبان، همان سایبان اسلام است و عسل و روغنی که از آن میچکد، شیرینی و نرمی قرآن کریم است و برداشتن مردم از آن، به معنی یادگیری مردم است که بعضی، قرآن بیشتری، و برخی، قرآن کمتری، یاد میگیرند. و ریسمانی که از آسمان به زمین، متصل است، حقی است که تو به آن، چنگ میزنی و الله متعال تو را بوسیلهی آن، بالا میبرد. سپس، بعد از تو، مردی دیگر آن را میگیرد و با آن، صعود میکند. و پس از آن، مردی دیگر آن را میگیرد و بوسیلهی آن، بالا میرود. سرانجام، مردی دیگر آن را میگیرد؛ اما ریسمان، کنده میشود و دوباره، وصل میگردد و او هم بوسیلهی آن، صعود میکند. یا رسول الله! پدر و مادرم فدایت باد، به من بگو که تعبیر درست بود یا اشتباه؟ رسول الله صفرمود: «بعضی از آنها را درست، تعبیر نمودی و بعضی دیگر را اشتباه». ابوبکر سگفت: سوگند به الله، به من میگویی که در چه چیزهایی، اشتباه کردم؟ پیامبر اکرم صفرمود: «سوگند نخور».