باب (۱۰): پذیرفتن دعوت همسایه برای صرف غذا
۱۳۰٧ـ عَنْ أَنَسٍ س: أَنَّ جَارًا، لِرَسُولِ اللَّهِ صفَارِسِيًّا، كَانَ طَيِّبَ الْمَرَقِ، فَصَنَعَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص، ثُمَّ جَاءَ يَدْعُوهُ، فَقَالَ: «وَهَذِهِ»؟ لِعَائِشَةَ، فَقَالَ: لاَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «لاَ» فَعَادَ يَدْعُوهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «وَهَذِهِ» قَالَ: لاَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «لاَ» ثُمَّ عَادَ يَدْعُوهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «وَهَذِهِ» قَالَ: نَعَمْ فِي الثَّالِثَةِ، فَقَامَا يَتَدَافَعَانِ حَتَّى أَتَيَا مَنْزِلَهُ. (م/۲۰۳٧)
۱۳۰٧ـ انس بن مالک سمیگوید: رسول الله صهمسایهای ایرانی داشت که خورشهای خوبی تهیه مینمود. روزی برای رسول الله صخورشی تدارک دید و آمد و پیامبر اکرم صرا دعوت کرد. نبی اکرم صبا اشارهی به عایشه لفرمود: «و این»؟ (آیا عایشه لهم دعوت است؟) آن مرد گفت: خیر، پیامبر اکرم صفرمود: «نه» (من هم نمیآیم.) دوباره آن مرد، پیامبر صرا دعوت نمود. رسول الله صفرمود: «و این»؟ گفت: نه. رسول الله صفرمود: «نه». برای بار سوم، آن مرد، رسول الله صرا دعوت نمود. پیامبر صفرمود: «و این»؟ این بار آن مرد گفت: «بله». آنگاه، پیامبر اکرم صو عایشه لبا هم براه افتادند و به منزل آن مرد رفتند.