باب (۲۲): اجازه خواستن و سلام گفتن
۱۴۲۱ـ عَنْ أَبِي بُرْدَةَ سعَنْ أَبِي مُوسَى الأَشْعَرِىِّ س، قَالَ: جَاءَ أَبُو مُوسَى إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَقَالَ: السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ، هَذَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَيْسٍ، فَلَمْ يَأْذَنْ لَهُ، فَقَالَ: السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ، هَذَا أَبُو مُوسَى، السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ، هَذَا الأَشْعَرِىُّ، ثُمَّ انْصَرَفَ، فَقَالَ: رُدُّوا عَلَىَّ، رُدُّوا عَلَيَّ، فَجَاءَ فَقَالَ: يَا أَبَا مُوسَى مَا رَدَّكَ؟ كُنَّا فِي شُغْلٍ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ: «الاِسْتِئْذَانُ ثَلاَثٌ، فَإِنْ أُذِنَ لَكَ وَإِلاَّ فَارْجِعْ» قَالَ: لَتَأْتِيَنِّي عَلَى هَذَا بِبَيِّنَةٍ، وَإِلاَّ فَعَلْتُ وَفَعَلْتُ، فَذَهَبَ أَبُو مُوسَى، قَالَ عُمَرُ: إِنْ وَجَدَ بَيِّنَةً تَجِدُوهُ عِنْدَ الْمِنْبَرِ عَشِيَّةً، وَإِنْ لَمْ يَجِدْ بَيِّنَةً فَلَمْ تَجِدُوهُ، فَلَمَّا أَنْ جَاءَ بِالْعَشِىِّ وَجَدُوهُ، قَالَ: يَا أَبَا مُوسَى مَا تَقُولُ؟ أَقَدْ وَجَدْتَ؟ قَالَ: نَعَمْ، أُبَىَّ بْنَ كَعْبٍ، قَالَ: عَدْلٌ، قَالَ: يَا أَبَا الطُّفَيْلِ مَا يَقُولُ هَذَا؟ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ ذَلِكَ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ فَلاَ تَكُونَنَّ عَذَابًا عَلَى أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص، قَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ إِنَّمَا سَمِعْتُ شَيْئًا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَتَثَبَّتَ. (م/۲۱۵۴)
ترجمه: ابو برده سبه نقل از ابوموسی اشعری سمیگوید: ابوموسی اشعری سنزد عمر بن خطاب سآمد و گفت: السلام علیکم، من عبدالله بن قیس هستم. عمر سبه او اجازه نداد. ابوموسی سدوباره گفت: السلام علیکم، من ابوموسی هستم؛ السلام علیکم من اشعری هستم. سپس برگشت. عمرسگفت: او را برگردانید، او را برگردانید. ابو موسی آمد. عمرسگفت: ای ابوموسی! چرا برگشتی؟ ما مشغول بودیم. ابوموسیسگفت: شنیدم که رسول الله صمیفرمود: «اجازه خواستن، سه بار است؛ اگر به تو اجازه دادند که خوب است؛ در غیر این صورت، برگرد». عمر سگفت: یا برای این گفتهات، گواه میآوری یا با تو چنین و چنان خواهم کرد. ابوموسی سبا شنیدن این سخنان رفت. عمر سگفت: اگر گواهی پیدا کند، هنگام نماز عشا، او را کنار منبر میبینید. و اگر گواهی پیدا نکند، او را نمیبینید. چون نماز عشا فرا رسید، او را دیدند. عمر سگفت: ای ابوموسی! چه میگویی؟ آیا گواهی یافتی؟ ابوموسی گفت: بلی، ابی بن کعبس. عمر گفت: فرد عادلی است؛ ای ابوطفیل! (کنیهی ابی بن کعب) ابو موسی چه میگوید؟ ابی بن کعب سگفت: ای فرزند خطاب! شنیدم که رسول الله صاین سخن را ایراد فرمود؛ پس برای یاران رسول الله صعذابی نباش. عمر سگفت: سبحان الله، چیزی شنیدم؛ لذا دوست داشتم تا مطمئن شوم.