باب (۲): زندگی دشوار رسول الله صو خانوادهاش
۲۰٧۰ـ عَنْ عُرْوَةَ عَنْ عَائِشَةَ ب: أَنَّهَا كَانَتْ تَقُولُ: وَاللَّهِ ـ يَا ابْنَ أُخْتِي ـ إِنْ كُنَّا لَنَنْظُرُ إِلَى الْهِلاَلِ ثُمَّ الْهِلاَلِ ثُمَّ الْهِلاَلِ، ثَلاَثَةَ أَهِلَّةٍ فِي شَهْرَيْنِ، وَمَا أُوقِدَ فِي أَبْيَاتِ رَسُولِ اللَّهِ صنَارٌ، قَالَ: قُلْتُ: يَا خَالَةُ فَمَا كَانَ يُعَيِّشُكُمْ؟ قَالَت: الأَسْوَدَانِ التَّمْرُ وَالْمَاءُ، إِلاَّ أَنَّهُ قَدْ كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ صجِيرَانٌ مِنَ الأَنْصَارِ، وَكَانَتْ لَهُمْ مَنَائِحُ، فَكَانُوا يُرْسِلُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صمِنْ أَلْبَانِهَا فَيَسْقِينَاهُ. (م/۲٩٧۲)
ترجمه: از عایشه لروایت است که به عروه گفت: ای خواهرزاده ام! گاهی، سه هلال ماه نو را در مدت دو ماه (شصت روز) مشاهده میکردیم؛ ولی در خانههای رسول الله صآتشی (برای پخت وپز) افروخته نمیشد. عروه پرسید: خاله جان! در آنصورت، شما چگونه زنده میماندید؟ فرمود: فقط بر دو چیز سیاه یعنی خرما و آب، قناعت میکردیم. البته رسول الله صهمسایگانی از انصار داشت که دارای شتر و گوسفند بودند و آنان برای پیامبر اکرم صشیر میفرستادند و رسول الله صاز آن شیرها به ما میداد که بنوشیم.
۲۰٧۱ـ عَنْ عَائِشَةَ بزَوْجِ النَّبِيِّ صقَالَتْ: لَقَدْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صوَمَا شَبِعَ مِنْ خُبْزٍ وَزَيْتٍ، فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ، مَرَّتَيْنِ. (م/۲٩٧۴)
ترجمه: عایشه بهمسر گرامی نبی اکرم صمیگوید: رسول الله صفوت نمود در حالی که از نان و روغن در یک روز، دو بار، سیر نخورد.
۲۰٧۲ ـ عَنْ عَائِشَةَ بقَالَتْ: مَا شَبِعَ آلُ مُحَمَّدٍ صيَوْمَيْنِ مِنْ خُبْزِ بُرٍّ، إِلاَّ وَأَحَدُهُمَا تَمْرٌ. (م/۲٩٧۰)
ترجمه: عایشه بمیگوید: خانوادهی رسول الله صدو روز از نان گندم، سیر نخوردند؛ بلکه حتما یک روز را خرما میخوردند.
۲۰٧۳ـ عَن ابي حَازِمٍقَالَ: رَأَيْتُ أَبَا هُرَيْرَةَ سيُشِيرُ بِإِصْبَعِهِ مِرَارًا يَقُولُ: وَالَّذِي نَفْسُ أَبِي هُرَيْرَةَ بِيَدِهِ مَا شَبِعَ نَبِيُّ اللَّهِ صوَأَهْلُهُ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ تِبَاعًا مِنْ خُبْزِ حِنْطَةٍ، حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا. (م/۲٩٧۶)
ترجمه: ابو حازم سمیگوید: ابو هریره سرا دیدم که چند بار با انگشتش اشاره مینمود و میگفت: سوگند به ذاتی که جان ابوهریره در دست اوست، رسول الله صو خانواده اش سه روز پی در پی از نان گندم، سیر نخوردند تا اینکه پیامبر اکرم صدنیا را وداع گفت.
۲۰٧۴ـ عَنْ عَائِشَةَ بقَالَتْ: تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ صوَمَا فِي رَفِّى مِنْ شَىْءٍ يَأْكُلُهُ ذُو كَبِدٍ، إِلاَّ شَطْرُ شَعِيرٍ فِي رَفٍّ لِي، فَأَكَلْتُ مِنْهُ حَتَّى طَالَ عَلَىَّ، فَكِلْتُهُ فَفَنِىَ. (م/۲٩٧۳)
ترجمه: عایشه ل میگوید: رسول الله صدر حالی وفات نمود که در قفسه ی خانهی من چیزی وجود نداشت که موجود زنده آن را بخورد مگر مقداری جو که در یک قفسهام وجود داشت؛ از همان جو برای مدت طولانی خوردم و سرانجام آنها را کیل نمودم؛ پس تمام شدند.