باب (۱۸): بیرون رفتن زنان همراه جنگجویان
۱۱۳۰ـ عَنْ أَنَسٍ س: أَنَّ أُمَّ سُلَيْمٍ اتَّخَذَتْ يَوْمَ حُنَيْنٍ خِنْجَرًا، فَكَانَ مَعَهَا، فَرَآهَا أَبُو طَلْحَةَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذِهِ أُمُّ سُلَيْمٍ مَعَهَا خَنْجَرٌ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَا هَذَا الْخَنْجَرُ»؟ قَالَت: اتَّخَذْتُهُ، إِنْ دَنَا مِنِّى أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ بَقَرْتُ بِهِ بَطْنَهُ، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صيَضْحَكُ، قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ اقْتُلْ مَنْ بَعْدَنَا مِنَ الطُّلَقَاءِ انْهَزَمُوا بِكَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «يَا أُمَّ سُلَيْمٍ إِنَّ اللَّهَ قَدْ كَفَى وَأَحْسَنَ». (م/۱۸۰٩)
ترجمه: انس سمیگوید : ام سلیم انصاری لروز جنگ حنین، خنجری با خود، برداشت. ابوطلحه سخنجر را دید و به رسول الله صگفت: یا رسول الله! این ام سلیم است که خنجری با خود دارد. رسول الله صبه ام سلیم فرمود: «این خنجر چیست»؟ ام سلیم لگفت: آن را برداشتم تا اگر کسی از مشرکین به من نزدیک شود، شکمش را پاره کنم. رسول الله صبا شنیدن این سخنان، خندید. ام سلیم لگفت: یا رسول الله! آزاد شدگانی را که در فتح مکه، مسلمان شدند، به قتل برسان؛ زیرا این آنان بودند که باعث شکست شما شدند. رسول الله صفرمود: «الله متعال کفایت نمود و احسان کرد».
۱۱۳۱ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ سقَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ أُحُدٍ انْهَزَمَ نَاسٌ مِنَ النَّاسِ عَنِ النَّبِيِّ صوَأَبُو طَلْحَةَ بَيْنَ يَدَيِ النَّبِيِّ صمُجَوِّبٌ عَلَيْهِ بِحَجَفَةٍ، قَالَ: وَكَانَ أَبُو طَلْحَةَ رَجُلاً رَامِيًا شَدِيدَ النَّزْعِ وَكَسَرَ يَوْمَئِذٍ قَوْسَيْنِ أَوْ ثَلاَثًا، قَالَ: فَكَانَ الرَّجُلُ يَمُرُّ مَعَهُ الْجَعْبَةُ مِنَ النَّبْلِ فَيَقُولُ: «انْثُرْهَا لأَبِى طَلْحَةَ»، قَالَ: وَيُشْرِفُ نَبِيُّ اللَّهِ صيَنْظُرُ إِلَى الْقَوْمِ، فَيَقُولُ أَبُو طَلْحَةَ: يَا نَبِىَّ اللَّهِ بِأَبِى أَنْتَ وَأُمِّى لاَ تُشْرِفْ لاَ يُصِبْكَ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ الْقَوْمِ، نَحْرِى دُونَ نَحْرِكَ، قَالَ: وَلَقَدْ رَأَيْتُ عَائِشَةَ بِنْتَ أَبِي بَكْرٍ وَأُمَّ سُلَيْمٍ وَإِنَّهُمَا لَمُشَمِّرَتَانِ، أَرَى خَدَمَ سُوقِهِمَا، تَنْقُلاَنِ الْقِرَبَ عَلَى مُتُونِهِمَا، ثُمَّ تُفْرِغَانِهِ فِي أَفْوَاهِهِمْ، ثُمَّ تَرْجِعَانِ فَتَمْلآنِهَا ثُمَّ تَجِيئَانِ تُفْرِغَانِهِ فِي أَفْوَاهِ الْقَوْمِ، وَلَقَدْ وَقَعَ السَّيْفُ مِنْ يَدَىْ أَبِي طَلْحَةَ إِمَّا مَرَّتَيْنِ وَإِمَّا ثَلاَثًا، مِنَ النُّعَاسِ. (م/۱۸۱۱)
ترجمه: انس سمیگوید: هنگامی که مردم در روز احد از اطراف نبی اکرم صپراکنده شدند، ابو طلحه پیشاپیش رسول الله صقرار داشت و با سپرش از ایشان، محافظت میکرد. او که تیر انداز ماهری بود، در آنروز، دو یا سه کمان، در دستش شکست. و هر شخصی که با جعبهی تیری از کنارشان میگذشت، نبی اکرم صمیفرمود: «آن را برای ابو طلحه بگذار». و هرگاه، نبی اکرم صسرش را بلند میکرد تا به سوی دشمن، نگاه کند، ابو طلحه میگفت: ای پیامبر الله! پدر و مادرم فدایت؛ سرت را بالا مگیر؛ مبادا تیری از تیرهای دشمن به تو اصابت کند؛ سینهام جلوی سینهات قرار دارد (سینهام را برایت، سپر کردهام).
راوی میگوید: همچنین در آن روز، عایشه دختر ابوبکر و ام سُلیم انصاری ل را دیدم که لباسهایشان را بالا زده بودند طوریکه خلخالهای ساق پایشان را مشاهده میکردم (این حادثه قبل از نزول آیه حجاب بود.) آنان مشکهای آب را بر دوش خود حمل میکردند و به مردم، آب میدادند و بر میگشتند و دوباره آنها را پر از آب کرده و میآمدند و به مردم، آب میدادند. و در آنروز، به علت خواب آلودگی، دو یا سه بار، شمشیر از دست ابو طلحه به زمین افتاد.
۱۱۳۲ـ عَنْ أُمِّ عَطِيَّةَ لالأَنْصَارِيَّةِ قَالَتْ: غَزَوْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صسَبْعَ غَزَوَاتٍ، أَخْلُفُهُمْ فِي رِحَالِهِمْ، فَأَصْنَعُ لَهُمُ الطَّعَامَ، وَأُدَاوِى الْجَرْحَي، وَأَقُومُ عَلَى الْمَرْضَى. (م/۱۸۱۲)
ترجمه: ام عطیه لمیگوید: در هفت غزوه، همراه رسول الله صبودم؛ در محل اقامت آنان میماندم، برای آنها غذا درست میکردم، زخمیها را مداوا مینمودم و بیماران را سرپرستی میکردم.