باب (۱۴): معالجه با خوراندن دارو (در گلو ریختن)
۱۴٧۸ـ عَنْ عَائِشَةَ بقَالَتْ: لَدَدْنَا رَسُولَ اللَّهِ صفِي مَرَضِهِ، فَأَشَارَ أَنْ لاَ تَلُدُّونِى، فَقُلْنَا: كَرَاهِيَةُ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ، فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ: «لاَ يَبْقَى أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلاَّ لُدَّ، غَيْرُ الْعَبَّاسِ، فَإِنَّهُ لَمْ يَشْهَدْكُمْ». (م/۲۲۱۳)
ترجمه: عایشه بمیگوید: هنگامی که رسول الله صبیمار بود به وی دارو خورانیدیم. پیامبر اکرم صاشاره کرد که به من دارو ندهید. ما خیال کردیم این همان کراهیتی است که مریض نسبت به دارو دارد. اما هنگامی که رسول اکرم صبه هوش آمد، فرمود: «بجز عباس که در این کار، شرکت نداشت، باید در حلق همهی شما دارو ریخته شود».