باب (۳): سخنی در مورد منافقان و نشانههای آنان
۱٩۴۰ـ عَنْ قَيْسِ بْنِ عُبَادٍ سقَالَ: قُلْنَا لِعَمَّارٍ: أَرَأَيْتَ قِتَالَكُمْ، أَرَأْيًا رَأَيْتُمُوهُ؟ فَإِنَّ الرَّأْىَ يُخْطِئُ وَيُصِيبُ، أَوْ عَهْدًا عَهِدَهُ إِلَيْكُمْ رَسُولُ اللَّهِ صفَقَالَ: مَا عَهِدَ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صشَيْئًا لَمْ يَعْهَدْهُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً، وَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَالَ: «إِنَّ فِي أُمَّتِي...» قَالَ شُعْبَةُ: وَأَحْسِبُهُ قَالَ: حَدَّثَنِي حُذَيْفَةُ، وَقَالَ غُنْدَرٌ: أُرَاهُ قَالَ: «فِى أُمَّتِي اثْنَا عَشَرَ مُنَافِقًا لاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ، وَلاَ يَجِدُونَ رِيحَهَا، حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ، ثَمَانِيَةٌ مِنْهُمْ تَكْفِيكَهُمُ الدُّبَيْلَةُ: سِرَاجٌ مِنَ النَّارِ يَظْهَرُ فِي أَكْتَافِهِمْ، حَتَّى يَنْجُمَ مِنْ صُدُورِهِمْ». (م/۲٧٧٩)
ترجمه: قیس بن عباد سمیگوید: به عمار گفتیم: نظرت در مورد جنگی که (همراه علی) انجام دادید، چیست؟ آیا این جنگ صرفا رأی و نظر شما بود؟ که در این صورت میتوان گفت: رأی میتواند اشتباه یا درست باشد؛ یا اینکه شما بر اساس وصیت رسول الله صوارد این جنگ شدید؟ عمار گفت: رسول الله صهیچ وصیتی به ما نکرد که آن را برای سایر مردم نگوید؛ البته رسول الله صفرمود: «در میان امت من.....» یکی از راویان به نام شعبه میگوید : فکر میکنم گفت: حذیفه این حدیث را برایم بیان کرد و راوی دیگر بنام غندر میگوید: او خودش گفت که رسول الله صفرمود: «در میان امتیان من دوازده نفر منافق وجود دارد که وارد بهشت نمیشوند و بوی بهشت هم به مشام آنها نمیرسد تا زمانی که شتر وارد سوراخ سوزن نگردد؛ هشت نفر از آنها را بیماری دُبیله به خاک میفرستد؛ و دبیله چراغی آتشین است که از شانههایشان ظاهر میشود و به سینههایشان میرسد».