ورود/ثبت نام
درباره
ثبت نام / ورود
تماس با ما
فارسی Persian
English
Malay
Pashto پښتو
Tajik Тоҷикӣ
Urdu اردو
العربية Arabic
جستجو
ورود/ثبت نام
حجة الله البالغه - جلد اول
صفحه نخست
کتاب
فهرست کتاب
مشخصات کتاب
پیشگفتار مترجم
مقدمه
علم حدیث تکیهگاه علوم یقینی است
تصانیف علماء در علوم حدیث
دقیقترین فنون حدیث
کم هستند کسانی که در فنون مطلوبه حدیث تصنیف داشته باشند
تمکن در علوم شرعی جهت شناخت حدیث ضروری است
سبب تألیف این کتاب خواب بود
خواب دوم به تألیف وادار نمود
مانع نوشتن
دوست صمیمی مرا بر این کار وا میداشت
استخاره از خداوند در این باره
مقدمۀ کتاب
احکام شرعی ضامن مصالح بندگان هستند
اعمال وابسته به نیت هستند
نماز به خاطر ذکر الله مشروع شده است
زکات به حکمت معینی مشروع شده است
روزه برای سرکوبی نفس مشروع شده است
حج برای تعظیم شعائر الله مشروع شده است
قصاص به خاطر زجر مشروع شده است
جهاد برای اعلای کلمة الله مشروع شده است
احکام معامله برای اقامه عدل
پیامبر اسرار بعضی عبادات را بیان فرموده است
پیامبر اسرار ترغیب و ترهیب را بیان فرموده است
بعضی از صحابه اسرار بعضی احکام را بیان فرمودهاند
علمای سلف نیز اسرار بعضی احکام را بیان نمودهاند
شرع از خواص اعمال خبر میدهد
گاهی مردم به حکمت شرع پی نمیبرند
این علم از طرف نااهلان مورد بخل قرار گرفته
مثال کسی که با نبی
ج
مخالفت ورزد
احکام وابسته به مصالح میباشند
حکمت بعضی مسایل مخفی است
همه چیز را سلف تدوین ننمودهاند
علمای دین آنچه برایشان واضح شده بیان نمودهاند
تدوین کتاب جامعی در این فن مناسب است
پیشینیان از تدوین کتاب در این فن بینیاز بودند
اوایل از کتب فن حدیث مستغنی بودند
اختلاف علماء در علل احکام آنان را به تصنیف وا داشت
فواید تألیف
ب: بیان کاملبودن شریعت اسلامی
ج: اطمینان بر ایمان
د: آشنایی مؤمن به مشروعیت آنچه عمل میکند
هـ: توبیخ مشککین
و احادیث صحیح موافق با مصالح شرعی میباشند
مخالفت بعضی از مناظرین اهل کلام
اهل قبله بر دو قسم تقسیم شدهاند
۱- قسمی که در کتاب و سنت بیان شده:
۲- قسمی که در کتاب و سنت بیان نشده:
اختلاف در تفصیل و تفسیر
سنت، واردنشدن در اینگونه مسایل است
اتباع از قسم اول افضل است
هر فن خاصیتی و هر مکانی مقتضایی دارد
فن حدیث آنست که بعد از تدوین آثار حدیث و آثار فقهاء بدست آمده است
صدور خطا امر جایزی است
لازم نیست با اهل مناظره در هر آنچه میگویند موافقت نمود
این کتاب به دو قسم منقسم میشود
الف: قواعد کلی
قسم دوم شرح اسرار احادیث:
قسم اول: در قواعد کلی است که مصالح ملاحظه شده در احکام شرع، از آنها استنباط شده است و آن شامل هفت بحث در هفتاد باب است
بحث اول در اسباب تکلیف و مجازات
باب۱:ابداع و خلق و تدبیر
خاصیت هرچیزی از آن جدا نخواهد شد:
تدبیر عالم موجودات:
نیروهای نهفته در موجودات:
حکمت خداوندی این است که در این نیروها با قبض و بسط و الهام تصرف میکند:
قبض:
بسط:
إحاله:
الهام:
باب ۲: ذکر عالم مثال
عالمی غیر عنصری نیز وجود دارد:
رسول خدا
ج
نسبت به بعضی از چیزهای آن عالم خبر میدهد:
دنیا به شکل پیرزن کهنسالی نشان داده میشود:
رسول خدا
ج
بهشت و جهنم را میبیند:
رسول خدا
ج
از قبر خبر میدهد:
مؤمن در برابر موقف این قبیل احادیث:
این وقائع به چشم بیننده چنین دیده میشوند:
این وقائع تمثیلی برای فهم معانی دیگر هستند:
درجات تصدیق به امثال این وقایع:
باب ۳: ذکر ملأاعلی
قرآنکریم از احوال ملایکه خبر میدهد:
رسول خدا
ج
از احوال ملایکه خبر میدهد:
جبرئیل بنا به دستور خدا در آسمان نداء سر میدهد:
فرشتگان بر مؤمن در محل نمازش درود میفرستند:
فرشتگان در حق کسی که خود را اصلاح نموده و در پی اصلاح دیگران باشد دعای خیر میکنند:
صحابی همراه با ملایکه در بهشت به پرواز درمیآید:
قضا از ملأاعلی نازل میشود:
ملأاعلی بر سه قسم است:
اجتماع افاضل ملأاعلی:
پایینتر از ملأاعلی عالمی وجود دارد که ملایکه بر آن میبارند:
از جمله اعمال ملایکه:
باب۴: ذکر سنة الله که در قرآن به آن اشاره شده است که
﴿
وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِيلٗا
﴾
[الأحزاب: ۶۲].
بعضی از افعال خداوند بر نیروهایی مرتب میگردند که در عالم نهفتهاند:
سبب تکلیف:
احکام نهفته دیگر:
هرگاه اسباب باهم در تعارض باشند:
ترجیح، وابسته به قوت اسباب است:
تأثیر ستارگان:
نهی از کهانت:
باب ۵: حقیقت روح
آنچه که شرع از آن سکوت کرده شناختنش امکانپذیر است:
آنچه از روح درک میشود:
روح در بدن:
حقیقت روح:
مرگ جدایی نسمه است نه جدایی روح:
هرگاه انسان بمیرد در روح هوایی نشأتی دیگر پدید میآید:
هنگامی که در صور دمیده میشود ارواح لباس جسمانی میپوشند:
نسمه برزخی متوسط است:
باب ۶: سرّ التکلیف
انسان مکلف است:
منظور از امانتی که آسمانها و زمین از به دوشگرفتن آن، انکار کردند چیست؟
انسان شایستگی تکلیف را دارد:
ملایکه از منظور خویش فانی و به مراد مافوق وابسته هستند:
حیوانات به مقتضای طبع حیوانی مشغولاند:
خداوند در انسان دو نیروی نهفته متضاد با امانت گذاشته است:
هر نیرویی دارای لذت و دردی است:
مکلفشدن انسان مقتضای نوع اوست:
باب ٧: جداکردن تکلیف از تقدیر
به آیات الله در درختها بنگر:
به آیات الله در حیوان بنگر:
به نوع انسان و خواص او بنگر:
به تدبیر خداوند در هر نوع بنگر:
خداوند انسان را شایسته الهامات و علوم قرار داد:
امتیاز انسان از حیوان:
هر نباتی نفس مدبره غیر عاقلی دارد:
انسان نفسی مدبر و عاقلی دارد:
امور متمایز بین انسان و حیوان:
اختیار شرط مؤاخذه است:
چگونگی تکامل طبیعت انسان و اصلاح اوامرش:
لازم است که وجودی روحانی برای آن علوم باشد:
وجود رسول از مقتضیات حکمت خداوندی است:
لازم است که انسان علومش را به صورت کسب و نظر یا وحی دریابد:
باب ۸: تکلیف متقضی مجازات است
مجازات مردم بر حسب کردارشان:
مجازات فطرت الهی است:
مؤاخذه متحقق است:
مجازات به اختلاف زمان مختلف میباشد:
مجازات بعد از ابلاغ و کشف شبهه میباشد:
باب ٩: اختلاف سرشت مردم، مستوجب اختلاف اخلاق و اعمال و مراتب کمال آنهاست
فطرت ثابت است:
نیروی ملکی در وجود انسان بر دو قسم است:
نیروی حیوانی نیز بر دو قسم است:
اجتماع دو نیروی ملکی و حیوانی:
مراتب اجتماع دو نیروی ملکی و حیوانی:
فاضلترین مردم از جهت مقام و منزلت:
باب ۱۰: اسباب خاطرههای تشویقکننده بر اعمال
خاطرههای وادارکننده بر کار:
باب ۱۱: تعلق اعمال به نفس و سرشماری آنها
اعمال از خود نفس برمیخیزند:
هرگاه انسان عملی را به کثرت انجام دهد آن عمل لازمه او و بر او آسان میشود:
نخست نفس، خالی الذهن آفریده میشود سپس به رنگهای مختلف رنگ میگیرد:
سرشماری صورتهای نفس هر انسان:
هر صورتی بیانگر ثمره عمل است:
لوح خدا با لوح مخلوق هیچ شباهتی ندارد:
باب ۱۲: ارتباط اعمال با ملکههای درونی
اعمال مظهر ملکههای درونی هستند:
هر مخلوقی هیأت و اعمالی دارد که به وسیله آنها به او اشاره میشود:
اعمالاند که به قدرت و اختیار متصف میگردند:
بعضی از نفوس قوی هستند:
بعضی نفوس ضعیف هستند:
استقرار اعمال در ملأاعلی:
استقرار اعمال به چند وجه میباشد:
باب ۱۳: اسباب مجازات
عنایت خداوند به مردم:
ترکیب یافتن این دو اصل صورتهای مختلف و عجیبی به دنبال دارد:
مبحث دوم مبحث کیفیت مجازات در این جهان و پس از مرگ
باب ۱۴: جزای دنیوی اعمال
عمل سبب جزاست:
نیروی ملکی بروز و انفکاکی دارد:
هرگاه نیروی ملکوتی بروز کند:
قاعده در مجازات خارجی:
بسا اوقات حکم نظام محکمتر میباشد:
مجازات در نفس بنده یا بدن یا مال او پدید میآید:
باب ۱۵: ذکر حقیقت مرگ
برای هر صورت معدنی یا حیوانی یا انسانی حمّالی هست:
هر صورتی خواص مرکبی دارد:
صورت انسانی روح هوایی را حمّال خود قرار میدهد:
برای هر صورتی ماده قائم به آن لازم است:
انگیزههای انجام اعمال:
هرگاه انسان بمیرد جسدش فاسد و نفسش باقی میماند:
باب ۱۶: اختلاف احوال مردم در عالم برزخ
مردم در عالم برزخ طبقات مختلفی دارند:
در آنجا نفوس ملکی است که در اثر استعدادشان موکل قرار میگیرند:
باب ۱٧: بیان اسرار و رموز وقایع محشر
ارواح بهسوی بهشت جذب میگردند:
افراد انسان احکام متعددی دارند:
سعادت افراد چه وقت متحقق میگردد:
ارواح بهسوی بهشت جذب میگردند:
چیزهای متحقق شده در خارج مانند خوابها هستند:
ارتباط نفس ناطقه با روح هوایی:
مجازات نفوس بعد از زندهشدن:
خروج از تاریکیهای آمیختگی بهسوی نعمت:
مبحث سوم مبحث منافع
باب ۱۸:کیفیت به دستآوردن منافع
خداوند به انسان الهام نموده که چگونه به نیازها پاسخ بدهد:
الهام انسان از نوع عالی آن است:
منافع دو تعریف دارند:
منافع عالی:
لزوم برگزیدن خلیفه:
باب ۱٩: در بیان منافع اول
لغت، از منافع مهم است:
از جمله منافع زراعت، صناعت و مسکن است:
باب ۲۰: آداب زندگی
برگزیدن صورتهای مفید:
پیشرفت آداب خورد و نوش و لباس و غیره:
کنارهگیری از چیزهای مضر:
پسندیدن چیزهای مفید:
پیشرفت مظاهر انسانی:
اختیارنمودن کلام متین:
باب ۲۱: تدبیر منزل
ارتباطات انسانی:
ارتباطات خانوادگی:
تنظیم روابط جنسی:
علنیبودن عقد زناشویی:
تنظیم جدایی زن و مرد از همدیگر:
برنامه ارتباط فرزندان با پدر:
اختلاف استعدادها مستوجب طبقات اجتماعی گردید:
نیازمندیها دو تعریف دارند:
آشنایی با اسباب روابط زناشویی و ترک آن:
باب ۲۲: در بیان معاملات
مبادله نیازها یک ضرورت انسانی است:
برگزیدن طلا و نقره در مبادلات:
اصول کسب و کار:
پدیدآمدن حواشی کسب و کار:
انواع مبادلات:
باب ۲۳: در بیان برنامه ریزی شهر
شهر به منزله یک شخص است:
برگزیدن شخصی برای ادارهنمودن شهر:
شهر در معرض انواع خللهاست:
جلوگیری از ظلم و تعدی واجب است:
وجوب جلوگیری از فساد:
جلوگیری از معاملات ضرربار:
جلوگیری از درگیری و اسباب آن:
تقسیمبندی کارهای اختصاصی:
مبارزه با درندگان و گزندگان:
استفاده از چاه و جوی آب:
وجوب نجاتدادن زحمتکشان از زحمتشان:
سبب خرابی شهرها:
باب ۲۴: در سیرت پادشاهان
صفات اخلاقی پادشاه:
پادشاه باید دارای بیم و ترس باشد:
پادشاه باید دوستی و خیرخواهی ابراز نماید:
فرمانبرداری پادشاه واجب است:
باید پادشاه فراستی داشته باشد:
باب ۲۵: بکارگیری یاران و همکاران
همکاران پادشاه و شرایط آنها:
انواع اعوان:
سیاست وصول مالیات:
سیاست پادشاه برای نگهداری لشکر:
همکاران پادشاه پنجتا هستند:
قاضی:
فرمانده کل قوا:
سیاستمدار شهر:
عامل جمعآوری مالیات:
وکیل معاش پادشاه:
باب ۲۶: در بیان نیاز چهارم
لازم است خلیفهای باشد که مناطق را باهم مرتبط سازد:
انبیاء پادشاهان را اصلاح میکنند:
خلیفه باید ثروت و مال و لشکر و قشون داشته باشد:
خلیفه باید همیشه بیدار باشد:
باب ۲٧: در بیان اتفاق مردم روی اصول منافع
هیچ شهر آبادی خالی از منافع نیست:
مخالف منافع، جز ابلهان و فاجران کسی دیگر نیست:
فطرت سالم به اتفاق بر منافع دعوت میکند:
باب ۲۸: عادات و رسمهای مروج بین مردم دنیا
عادات و رسوم از منافع مطلوب، در شرایع هستند:
رسمهای مروج، نگهبان منافع هستند:
واجب است که در اشاعه حق و ترویج آن زحمت کشید:
مبحث چهارم مبحث سعادت
باب ۲٩: حقیقت سعادت
انسان کمالاتی دارد که صورت نوعی متقاضی آنهاست:
اصل کمالات در افراد حیوانات وجود دارد:
اصل صنایع هم در حیوان وجود دارند:
امور آمیخته با سعادت حقیقی:
عبادات و ریاضات:
افراد انسان مشتاق سعادت حقیقی هستند:
باب ۳۰: اختلاف مردم در بارۀ سعادت
اختلاف مردم در سایر اخلاق:
بعضی فاقد آن هستند:
بعضی ریشه اخلاق در آنها آفریده شده است:
بعضی بر اخلاق کامل آفریده شدهاند:
بعضی فاقد آن هستند اما امید به آن دارند:
و از میان ایشان انبیاء هستند که خروج الی الکمال برای آنها میسر است:
باب ۳۱: دستهبندی کیفیت به دستآوردن این سعادت
سعادت با بیرونآمدن از طبیعت حیوانی بدست میآید:
تدبیر الهی به فرستادن پیامبران:
تفصیل دو وجه تحصیل سعادت:
باب ۳۲: در بیان آن اصولی که مرجع رسیدن به طریقه دوم میباشند
راه تحصیل سعادت به وجه دوم بر چهار خصلت برمیگردد:
باب ۳۳: طریقه تحصیل این خصایل و تکمیل ناقص و جبران مافات آن
تدبیر علمی برای دریافت خصال چهارگانه:
مسالک انبیاء
†
:
مسلک نبی آخر الزمان:
تدبیر عملی برای دریافت خصال چهارگانه:
هرکدام از خصال اسبابی دارند:
اسباب طهارت:
باب ۳۴: حجابهای مانع از ظهور فطرت
حجابهای مانع از ظهور فطرت سهتا هستند:
حجاب نفس:
حجاب رسم:
بسیاری مردم مستغرق در حجابها میباشند:
بزرگترین اشتباه دو امر است تشبیه و اشراک:
باب ۳۵: طریق برطرفنمودن این حجابها
تدبیر دفع حجاب طبع:
تدبیر حجاب رسم:
منشأ سوء معرفت به اشراک و تشبیه:
مبحث پنجم مبحث برّ و اثم
مقدمه در بیان حقیقت برّ و اثم
تعریف نیکی:
تعریف بدی:
برّ: سننی دارد که خداوند آنها را در قلوب مؤیدین به نور ملکی الهام کرده است:
اسباب شیوع سنن نیکی:
باب ۳۶: توحید
توحید اساس و پایه اصول نیکی است:
مراتب توحید:
اختلاف طوایف در توحید و شرک (بر و اثم):
باب ۳٧: بیان حقیقت شرک
عبادت عبارت از منتهای تذلل است:
سجده بزرگترین صورت تعظیم است:
انسان وقتی که آزاد باشد:
علم به غیبیات، انسان را بر دو پایه قرار میدهد:
علم به غیبیات، عظمت، شرف و نیرو را بر دو درجه قرار میدهد:
حملکردن نصوص شرائع بر غیر محل آنها:
لازم است که هر پیامبری حقیقت شرک را بیان کند:
بیماران مبتلا به شرک بر چند گروهاند:
مبنای تشریع، قایمگردانیدن گمان به جای اصل است:
باب ۳۸: اقسام شرک
حقیقت شرک:
اموری که خداوند آنها را در شرع اسلامی از گمانگاهای شرک قرار داده است:
۱- سجده برای غیر الله:
۲- کمک خواستن از غیر خدا در احتیاجات:
۳- اسمگذاشتن بعضی از شرکایشان به بنات الله و ابناء الله:
۴- علاوه بر خدا علماء را ربّ قرار دادن:
۵- نزدیکی جستن به بتها و ستارهها به وسیله ذبح:
۶- قسمخوردن به نامهای مبارک و بزرگ:
٧- حجکردن برای غیر خدا:
۸- نامگذاری به نامهای غیر اسلامی مانند: عبدالعزی، عبدالشمس وغیره:
باب ۳٩: تعریف ایمان به صفات خداوند متعال
عقیدهداشتن به صفات خداوند از بزرگترین نیکیهاست:
بکاربردن صفات بمعنی وجود نهایتهای آنهاست:
از رسول خدا
ج
وجوب تأویل صفات منقول نیست:
تنزیه خدا از مشابهت به مخلوقات واجب است:
تفسیر صفات به آنچه شایسته بارگاه خدا باشد:
بکاربردن کدام صفات جایز و کدام ناجایز است:
تفسیر نزدیکتر و موافقتر به صفات:
نمونهای از تفسیر:
باب ۴۰: ایمان به قدر
اعتقادداشتن به قدر از بزرگترین نیکیهاست:
علم ازلی خدا شامل هر موجودی است:
۱- جهان را به بهترین وجه ممکن ایجاد نمود:
۲- همۀ اندازههای خلایق را نوشت:
۳- آدم را آفرید تا ابوالبشر باشد:
۴- دمیدن روح در جنین:
۵- نازلکردن امری از بهشت پیش از حادثبودن آن:
خداوند حوادث را خلق نموده، محو و اثبات مینماید:
قدر با سببیت اسباب برای مسببات درگیری ندارد:
باب ۴۱: ایمان بر این که عبادت حق خدا بر بندگانست، زیرا خداوند با اراده خویش به آنها انعام داده مجازاتشان میکند.
ایمان حق خداست بر بندگانش:
جایی از جایگاه جبروت که اراده و قصد از آنست:
منکران از آنچه قبلاً ذکر شد کاملاً در حجاب هستند:
اختیار، معلولی است که از علت تخلف نخواهد شد:
اراده و مجازات ثابت هستند:
مقامات مسلم در شرع:
در روح انسان لطیفه نورانی هست که طبعاً بهسوی خدا مایل است:
هرگاه انسان در پرده سفلی قرار گیرد مانند کسی است که مواد مخدر مصرف کرده است:
هرگاه انسان بدون توجه بهسوی خدا بمیرد، شقی است:
باب ۴۲: تعظیم شعایر الله تعالی
مبنای شرایع بر تعظیم شعایر الله است:
قرآن از شعایر الله است:
کعبه از شعایر الله است:
نبی
ج
از شعایر الله است:
نماز از شعایر الله است:
باب ۴۳: اسرار وضو و غسل
انتقال از تاریکیهای طبیعت بهسوی انوار بهشت:
حدث، نفس را قبض و طهارت، آن را منشرح خواهد کرد:
قضای شهوت در آلوده شدن نفس اثر میگذارد:
طهارت در دو جنس منحصر است:
طهارت کبری وسیلهای است که قویاً نفس را بیدار میکند:
طهارت صغری مختص در اطراف است:
طهارت دری است که کمال انسان بر آن متوقف است:
بوسیلۀ طهارت شعبهای از نور ملایکه در نفس جای میگیرد:
باب ۴۴: اسرار صلوة
انسان گاهی بهسوی بهشت ربوده میشود:
اصل نماز سه چیز است
اول خضوع قلب:
دوم مناجات:
سوم خاکآلودشدن صورت است:
نماز اصل اعمالی است که بهسوی خدا نزدیک میگرداند:
نماز اندیشهای است متوجه بهسوی عظمت خداوند:
نماز معراج مؤمن است:
باب ۴۵: اسرار زکات
هرگاه مسکینی بهسوی خدا فریاد کند فریاد او دَرِ جُود الهی را میکوبد:
بسا اوقات انفاق در مصرفی، گمانگاه رحمت الهی است:
انفاق در راه خدا مفیدترین چیز است:
مؤمن به انفاق از هلاکت نجات مییابد:
صدقه برکت را زیاد و خشم خدا را خاموش میکند:
باب ۴۶: اسرار صوم
گرسنگی و تشنگی، تند و تیزی طبیعت را تابع ملکیت میگردانند:
منقادشدن طبیعت برای عقل، کمال اوست:
روزه گناهان را میپوشاند به آن اندازه که تند و تیزی حیوانیت را از بین برده است:
انسان هرگاه نفس را سرکوب نماید از جهت تنزیه به ذات میرسد:
باب ۴٧: اسرار حج
حقیقت حج:
شایستهترین چیزی که به سویش قصد میشود بیت الله است:
حج طهارت نفسانی است:
حج آزمونی است که موفق را از منافق ممتاز مینماید:
باب :۴۸ اسرار انواع برّ و نیکیها
بین ذکر و خدا حجابی نیست:
دعا مغز عبادت است:
قرآن جلادهنده قلب است:
صله ارحام و همسایه دری برای نزول رحمت است:
بوسیله جهاد مراد مردم در مراد حق فنا میشود:
از انواع نیکی رحمتی است که انسان را مستعد عمل قرار دهد:
مصایب، حجاب طبع را میشکنند:
بیماری خطاها را از بین میبرد:
خستگی مؤمن در دنیا:
باب ۴٩: طبقات اثم
باب ۵۰: مفاسد الإثم
کبیره گناهی است که در عالم برزخ و قیامت مستوجب عذاب میگردد:
صغیره گناهی پایینتر از کبیره است:
تفصیل معنای کبیره:
اگر مرتکب کبیره قبل از توبه بمیرد:
باب ۵۱: در بیان معصیتهایی که بین بنده و نفس او میباشند
قوت ملکی را قوت حیوانی فرا میگیرد:
شدیدترین شقاوت انسانی، دهریبودن اوست:
وقتی انسان دهری بمیرد پرده کنار رفته ملکیت ظهور میکند:
اجماع ملأاعلی سبب الهام در قلوب بشر است:
عواقب ترک دستور خداوند:
عواقب ترک بعضی اوامر:
باب ۵۲ا: لآثام التی هی فیما بینه وبین الناس
حیوان بر چند مرتبه است:
خداوند انسان را از بین حیوانات جدا کرده است:
اعمال انسان بر سه نوعاند:
۱- انسان برای اعمال شهوانی برنامهریزی میکند:
۲- انسان نیروی عصبانیت و جنگجویی را منظم میکند:
۳- اعمالی که از معاملات بر میخیزند:
نیاز ملاحظه مصلحت کلی در قلوب مردم جای گرفته است:
مبحث ششم بحث سیاسات ملی
باب ۵۳: نیاز به هادیان راه و راستکنندگان ملتها
مردم به عالمی نیاز دارند که از اشتباهات در امان باشند:
مردم به بالاترین فردی از اصناف بشر نیاز دارند:
واجب است در جلوی همه ثابت کرد که این مرد عالم معصومی است:
معصومبودن این عالم از جانب خداست:
واجب است که این مرد ملکه طبیعی داشته باشد:
باب ۵۴: حقیقت نبوت و خواص آن
فاهمان، بالاترین طبقات مردم هستند:
فاهمان بر چند طبقه میباشند:
هرگاه حکمت خداوند بخواهد که یکی از مفهمین را مبعوث بگرداند او نبی است:
حکمت الهی متقاضی بعثت رسولان است:
هرگاه خداوند پیامبری مبعوث فرماید بر مردم لازم است از او اتباع نمایند:
بیشتر مردم بگونهای خلق شدهاند که نفع و ضرر خود را به واسطه تلقی نمایند:
اسباب عصمت:
تفکر در مخلوق نه در خالق از سیرت انبیاست:
تکلم با مردم در حد عقل آنها از سیرت انبیاست:
اشتغال به تهذیب نفس نیز از سیرت انبیاست:
باب ۵۵: بیان این که اصل دین یکی است شرایع و مناهج، مختلف هستند
دین یکی است:
اختلاف در شرایع و مناهج:
انبیاء بر انواع برّ اجماع نمودهاند:
اختلاف فقط در صورت اینهاست:
طاعات عبارت از اعمالی است که از هیأت نفسانی برمیخیزند:
گناهها گاهی با غیر گناه مشتبه درمیآید:
میزان تشریع:
هرگاه خداوند بعثت رسولان را در نظر بگیرد امر خود را بهسوی آنها وحی میکند:
باب ۵۶ا: سباب نزول شرایعی که مختص به زمان یا قومی هستند
نزول شریعت در قرن و قومی مخصوص:
سبب تحریم گوشت شتر بر بنی اسرائیل:
ترس پیامبر
ج
از این که سنت فرض قرار داده شود:
شرایع پیامبران بنا به مصالح و اسبابی، مختلف شدند:
کسی که با اصل دین و اسباب اختلاف، آشنایی دارد در نظر او تغییر و تبدیلی وجود نخواهد داشت:
اسباب نزول مناهج به صورت ویژه:
باب ۵٧: اسباب مؤاخذه بر مناهج
آیا ثواب و عذاب بر مناهج مرتب میگردند:
در باره ترتب ثواب و عقاب اختلافی وجود دارد:
حافظان شرایع به صورت اول اکتفاء مینمایند:
حق آنست که اهل ادیان به آن قایل هستند:
خداوند به ملأاعلی الهام نمود که مظنات قایممقام اصول باشند:
وقتی خداوند رسولش را مبعوث نمود و او را به روح القدس تأیید کرد:
ملأاعلی نبی را در امر و نهی تأیید مینماید:
باب ۵۸: أسرار الحکم والعلۀ
رضا و سخط خدا نسبت به اعمال بندگان حکم نام دارد:
طلبنمودن خداوند از کاری یا ترک آن، مقتضی ثواب و عقاب است:
احکام پنجتا هستند:
این وحدتی است که مدار حکم قرار میگیرد:
قسم اول در نظرگرفتن حال خود مکلفین است:
قسم دوم آن حالتی است که فعل بر آن واقع میشود، یا ملابس میگردد:
رضا و سخط وابسته به افعال بنا به سبب است:
واجب است که علت حکم صفتی باشد که جمهور به آن آشنا باشند:
آنچه وجه امتیاز است مختص به علتبودن است:
باب ۵٩: مصالح مقتضی تعیین فرایض، ارکان، آداب و غیره
یک چیزی بنا به سببی رکن قرار میگیرد:
شرط هم بر رکن مقایسه میشود:
اشتراط هیأت در بسیاری مواضع مفید میباشد:
وقتی که طاعتی فرض گردید ملاحظه چند امر در آن لازم است:
۱- تکلیف باید بر امر آسانی باشد:
۲- فرضشدن مقدار واجب:
۳- تکلیف باید ظاهر و با ضابطه باشد:
حد اعلی و ادنای فرض:
وقتی انسان میخواهد اخلاقی بدست بیاورد باید چند امر را در نظر بگیرد:
فلسفۀ نسبت بعضی اعمال بهسوی شیاطین:
مزاج اهل وجدان سالم:
خداوند کارهایی را بر آن حضرت
ج
منکشف فرمود که در مزاج شیاطین قرار دارند:
اسباب فرض کفایه قرار گرفتن چیزی:
باب ۶۰: اسرار اوقات
در آنجا اوقاتی هست که به قبول طاعات نزدیکتر هستند:
باب ۶۱: أسرار الأعداد والمقادیر
شرع هیچ عددی را بدون حکمت و مصلحت متعین نفرموده است:
عدد مفرد عدد مبارکی است:
باب : ۶۲أسرار القضاء والرخصۀ.
عمل بر حکم لازم است اگرچه غرضش معلوم نباشد:
هرگاه مانعی از انجام مأموری مانع قرار گیرد، بجایش چیز دیگری مقرر شود:
هرگاه وقت عمل از دست برود باید بجایش قضا مشروع شود:
هر عملی که بدون قصد باشد فاعلش معذور قرار میگیرد:
باب ۶۳: برپاکردن منافع و اصلاح رسوم
رسمها در قبال منافع مانند قلب در مقابل جسد میباشند:
هدف اصلی از بعثت انبیاء تعلیمدادن وجوه عبادت است:
انبیاء ماموریت دارند که منافع را تعدیل نمایند:
انبیاء
†
آنچه را خوب میدانند برقرار مینمایند:
کسی که راسخ فی العلم باشد میداند که شرع به صورت مقوم و مصحح آمده است:
پادشاهان عجم و روم در لذت دنیا فرو رفته آخرت را فراموش کردند:
آشنا ساختن بر این مرض اجتماعی:
خداوند پیامبر ما محمد
ج
را مبعوث فرمود و او را معیار شناخت هدایت قرار داد:
اهل جاهلیت در وضع اجتماعی بدی، قرار داشتند که نبی
ج
آن را اصلاح نمود:
باب ۶۴: بیان آن دسته از احکام که به یکدیگر منجر میشوند
خداوند پیامبرش را مبعوث فرمود تا به مردم هدایت را بیان نماید:
هرگاه خداوند سنتش را اجرا نماید اسبابی را ترتیب میدهد که به مسببات منجر شوند:
مکانت عالی طالب و متقاضی بقای نوع است:
خداوند برای انسان شریعتی مقرر کرد که پراگندگی را جمع و وضع آنها را اصلاح نماید:
هرگاه خداوند حکمی بر پیامبرش وحی کند او میتواند از آن مصلحتی را در نظر گرفته بر آن قیاس کند:
وقتی رسول خدا وجهی را از آیهای میفهمید حق داشت به آن وجه حکم کند:
هرگاه خداوند پیامبرش را به کاری دستور دهد، واجب است که او مردم را به آن دستور دهد:
هرگاه خداوند پیامبرش را از چیزی بازداشت، واجب است که او دیگران را از آن باز دارد:
وقتی که خداوند به کاری دستور بفرماید مقتضایش این که در مقدمات و دواعی آن ترغیب شود:
وقتی که خداوند به چیزی امر یا نهی میفرماید مقتضایش آنست که به حال فرمانبرداران توجه بشود:
هرگاه خداوند ملتی را به چیزی دستور میدهد، مناسب است که دستور به صورت عزیمت باشد:
هرگاه نسبت به چیزی احتمال باشد که از آن فساد پدید میآید، مناسب است مکروه گردد:
باب ۶۵: ضبط مبهم و تمییز مشکل و استخراج از قواعد کلی و غیره.
گرفتن مال مردم چند صورت دارد:
راه جداساختن، این است که به ذاتیات این اسامی باید نگریست:
رسول خدا
ج
حدود هر گرفتن را مشخص و منضبط نمود:
رفاهیت مفسد و غیر منضبط:
شرع بر مفاسد ترفه مطلق هشدار داد:
تحریم بعضی معاملات:
مشتبه قرارگرفتن بعضی معاملات:
خداوند نکاح را به چند امر مختص نمود:
بسا اوقات یک کار نیک، با مقدمات کاری دیگر مشتبه میشود:
مثال دیگری برای کار نیک مشتبه:
اختصاص آن حضرت
ج
به احکامی از میان امت:
باب ۶۶: تیسیر
تیسیر به چند صورت بدست میآید
۱- چیز مشقتآور نباید رکن و شرط قرار گیرد:
۲- باید افعال دنیایی طاعات قرار گیرند:
۳- چیزهای مرغوب و مطلوب باید طاعات قرار گیرند:
۴- سختی باید از مکلفین برداشته شود:
۵- ابقای چیزی که طبیعت اکثر مردم خواهان آن باشد:
۶- تعلیم علم و موعظه باید بین مردم سنت قرار گیرد:
٧- هرچه پیغمبر به آن دعوت میداد بر ان عمل میکرد تا به آن اقتدا کنند:
۸- کسی که خواهان غیر حق باشد باید با محرومکردنش ذلیل گردد:
٩- مشروعیت تدریجی چیزهای مشقتآور:
۱۰- نباید رسول کاری را بکند که مردم در اشتباه قرار گیرند:
۱۱- معینکردن کارهای نیک تا آسان گردند:
۱۲- شارع مردم را به حد عقلش مخاطب قرار میدهد:
باب ۶٧: اسرار ترغیب و ترهیب
در اینجا قواعد کلی وجود دارد که جزئیات ترغیب و ترغیب به آنها برمیگردند:
راههای ترغیب و ترهیب:
یکی از آن راهها بیاننمودن اثری است که بر عمل مرتب میگردد:
یکی از طرق ترغیب بیان اثر عمل در محفوظ نگهداشتن از شیطان است:
مجسمکردن معانی در کلام نبی
ج
:
و از راههای ترغیب تشبیه عمل است به آنچه در ذهن جایگزین شده است:
باب ۶۸: طبقات الامة به اعتبار خروج بهسوی کمال مطلوب یا ضد آن
مراتب نفوس:
جنس اصحاب اصطلاح و عُلّو:
جنس اصحاب تجاذب و عُلّو:
مفردان و صدیقان:
شهدا:
راسخین در علم:
بندگانی که فواید عبادت را عیاناً درک نمودهاند:
زاهدانی که به معاد یقین دارند:
برای هر گروهی از اینها استعداد فطری هست:
اصحاب الیمین چند جنس هستند:
اصحاب اعراف:
کسانی که در رذایل رشد کردهاند:
منافقان:
مشرکان به شرک خفی:
اهل ضعف و بیحیایی:
فاسقان:
اصحاب مزاجهای فاسد:
آخرین مرتبه از آن کفار است:
باب ۶٩: نیاز به دینی که همه دینها را منسوخ کند
آیینها از اعتقاد به صدق، خالی نیستند:
هر قومی سنت و شریعتی دارد:
وقوع انحراف و بدعت:
این امام باید مصلح و مجاهد باشد:
امام همه مردم را بر اتباع از یک شریعت وادار کند:
تکاثر اَتباع، نیاز به زمان طولانی دارد:
ملاحظه امتهای گذشته در تشریع:
بهترین مناطق برای نشر پیام شریعت:
خداوند بطلان عرب را به وسیله نبی و بطلان آن دو مملکت را به وسیله عرب از بین برد:
رسول خدا دین را به عرب تعلیم داد و خلافت عامه را در میان آنها قرار داد:
دین اسلام را خداوند بر همه ادیان غالب قرار داد:
اسباب غلبه اسلام:
۱- اعلان شعایر اسلام:
۲- اعلان این که مسلمانان با غیر مسلمانان کفو و برابر نیستند:
۳- مکلفشدن مردم بر چسبیدن به صورتهای بر و نیکی:
۴- اثبات دین به وسیله امور برهانی:
باب ٧۰: مستحکمنمودن دین از تحریف
نگهداری دین از تحریف:
یکی از اسباب تحریف تهاون و سستی است:
یکی از اسباب تحریف عدم تحمل روایت است:
یکی از اسباب تحریف اغراض فاسد میباشند:
یکی از اسباب تحریف تعمق است:
از اسباب تحریف یکی تشدد است:
از اسباب تحریف استحسان هم هست:
یکی از اسباب تحریف اجماع غیر مشروع میباشد:
از اسباب تحریف تقلید از غیر معصوم است:
از اسباب تحریف آمیزش آیینی با آیین دیگری است:
باب ٧۱: اسباب اختلاف دین ما با دین یهود و نصاری
آغاز هر آیین نخست صحیح میباشد، سپس در آن تعدیل پدید میآید:
خداوند، رسول تصحیحکنندهای مبعوث میفرماید:
انبیای گذشته پیش از محمد
ج
اضافه میکردند نمیکاستند:
علمای یهود آیین یهودیت را حمل نموده در آن تحریف نمودند:
بعثت آن حضرت
ج
نخست بهسوی بنی اسماعیل بود:
بعثت دوم برای همه اهل جهان است:
بعثت محمد در زمانی تحقق یافت که آیینهای برحق از بین رفته بودند:
باب ٧۲: اسباب نسخ
حکمت حلت غنایم برای آن حضرت
ج
و امت او:
پس از این که مسلمانان نیرومند شدند اجازه به قتال با کفار رسید:
باب ٧۳: اوضاع زمان جاهلیت و اصلاحنمودن آن توسط حضرت
ج
آن حضرت
ج
با آیین حنیفی اسماعیلی مبعوث گردید:
نژاد حضرت اسماعیل، منهج پدر خود را به ارث برده بودند:
آن حضرت
ج
برای اصلاح کجیهای بنی اسماعیل مبعوث شد:
اهل جاهلیت جواز بعثت انبیاء
†
را مسلم میدانستند:
در زمان جاهلیت دو گروه فساق و زنادقه وجود داشت:
از اصول خوب اهل جاهلیت ایمانشان به وجود خدا بود:
زنادقه اهل جاهلیت در باره ملایکه عقاید اشتباهی داشتند:
اهل جاهلیت معتقد بودند که خداوند ملایکه را برای خود، دختر قرار داده است:
از عقاید خوب آنان اعتقادشان به قدر بود:
از عقاید آنهاست که خداوند بندگان را مکلف قرار داده است:
در اشعار جاهلیت ملأاعلی به کثرت یاد شده است:
اهل جاهلیت معتقد بودند که حاملان عرش چهارتا هستند:
علیه اهل جاهلیت از بقایای علم خودشان میتوان احتجاج نمود:
از حنیفیت خالص بقایایی نزد اهل جاهلیت وجود داشت:
اولین کسی که دین عرب را فاسد کرد عمرو بن لُحّی بود:
محمد
ج
بقایای آیین صحیح را بجا گذاشت:
آن حضرت
ج
خلافت کبری را برقرار نمود:
مبحث هفتم بحث استنباط احکام شریعت از احادیث رسول خدا
ج
میباشد
باب ٧۴: اقسام علوم النبی
ج
یکی – آن که راهش راه تبلیغ رسالت است:
دوم – آن که از باب تبلیغ نباشد:
باب ٧۵: فرق بین شرایع و مصالح
حقیقت قیاس:
شرع به خود مصلحت، متعلق است نه به محل آن:
هرگاه صحابه کاری بکنند که شباهت به اندازهگیری داشت:
ایجاب و تحریم دو نوع تقدیر هستند:
ندب و کراهیت:
باب ٧۶: امت چگونه شرع را از پیامبر
ج
تلقی نمود
قضایای عمر:
قضایای علی مرتضی:
قضایای ابن مسعود و ابن عباس:
قضایای ابن عمر، عایشه و زید
ش
:
نخست – خلل تلقی ظاهر:
دوم – خلل تلقی از روی دلالت:
بر فقیه واجب است که از هردو مشرب سیراب باشد:
باب ٧٧: طبقه کتب احادیث
جهت شناسایی احکام آشنایی با حدیث لازم است:
طبقات احادیث صحیح و مشهور:
معنی صحیح:
معنی مشهور:
هرگاه صحت و شهرت باهم جمع باشند آن طبقۀ اولی است:
مؤطا از کتب طبقه اول است:
شهرت مؤطا:
از کتب طبقه اولی، صحیحین میباشند:
کتب طبقه دوم:
کتب طبقه سوم:
کتب طبقه چهارم:
کتب طبقه پنجم:
طبقات معتمد:
باب ٧۸: کیفیت فهم منظور از کلام
۱- بالاترین تعبیر آنست که کلام به خاطر آن آورده شده و احتمال معنی دیگری را نداشته باشد:
۲- آن که محتمل معنی دیگری باشد:
۳- آن که از خود کلام بدون واسطه مفهوم گردد:
۴- آنچه را غیر از متعمقین نفهمند اعتباری ندارد:
باب ٧٩: کیفیت فهم معانی شرعی از کتاب و سنت
صیغهای که بر رضا یا سخط دلالت میکند:
تمییز بین درجات رضا و سخط:
شناخت علت، رکن و شرط:
شناخت اهدافی که مبنی احکام میباشند:
قوانین تشریع و تیسیر:
صریحترین صیغههای دلالت:
آنچه صحابی ذکر کند دلالت صریح میباشد:
باب ۸۰: قضاوت در احادیث مختلف
بر هر حدیث باید عمل کرد مگر این که تناقض وجود داشته باشد:
تناقض در قربت:
اگر دو حدیث مخلص از تنگنای قرار گیرند:
اگر مخالف به اشاره ظاهر گردد معتبر نیست:
اگردو حدیث بگونهای باشند که در مسئلهای از باب فتوی و در واقعهای از باب قضا بیایند:
اگر دلیل نسخ واضح باشد بر آن باید حمل نمود:
هرگاه مجالی برای جمع و تأویل و ترجیح نباشد نوبت به تساقط میرسد:
عمل به قول صحابی:
اختلاف احادیث در اثر اختلاف طرق:
حدیث مرسل به قراین قوی میباشد:
وقتی تنها ثقهای به روایتی اضافه وارد کند:
اختلاف آثار صحابه و تابعین:
تتمه
[۲٧]
باب ۱: اسباب اختلاف صحابه و تابعین در فروع
رسول خدا
ج
عمل میکرد بدون این که بیان کند که کدام فرض است یا خیر:
صحابه خیلی کم سؤال میکردند:
صحابه تنها از آنچه نفعی در بر میداشت سؤال میکردند:
فتاوی و قضایای رسول خدا
ج
:
حضرت ابوبکر
س
از صحابه در باره احکام سؤال میکرد:
حضرت عمر
س
از صحابه سؤال میکرد که از رسول خدا
ج
چه شنیدهاند:
صحابه از رسول خدا
ج
آنچه دیده و شنیدهاند نقل کردهاند:
صحابه در شهرها منتشر شدند و سکونت نمودند:
وقتی صحابی از رسول خدا
ج
حکمی نقل میکرد و صحابی دیگر به رأیش اجتهاد مینمود:
اختلاف در نظر بهسوی حدیث:
اختلاف وهم:
مثالی بر اختلاف وهم:
اختلاف سهو و نسیان:
اختلاف ضبط:
اختلاف در علت حکم:
اختلاف در جمع بین المختلفین:
اختلاف مذاهب اصحاب رسول خدا
ج
:
مذاهب تابعین:
روایت از صحابه و تحقیق از تابعین:
تحفه اهل حرمین:
فقهای صحابه و تابعین:
سعید بن مسیب و نخعی:
باب ۲: اسباب اختلاف مذاهب فقهاء
حاملان علم بعد از تابعین:
طریقه اجتهاد این علماء:
قول صحابی از حدیث مختلف راجحتر است:
هرگاه مذاهب صحابه و تابعین باهم مختلف باشند:
مذهب امام مالک و اهل مدینه:
تدوین فقها:
امتیاز امام مالک:
مذهب امام ابوحنیفه و مأخذ او:
مشهورترین شاگردان امام ابوحنیفه:
اختلاف اصحاب امام ابوحنیفه:
مذهب امام شافعی:
امام شافعی به حدیث مرسل تمسک نمیجست:
امام شافعی اصول فقه را تدوین نمود:
بعضی احادیث به تابعین نرسیده بودند و امام شافعی به آنها تمسک جست:
مثال احادیثی که امام شافعی به آنها تمسک جسته است:
امام شافعی اقوال صحابه را به هنگام ثبوت احادیث ترک میکرد:
امام شافعی بین رأی و قیاس فرق قایل شد و قیاس را پذیرفت:
باب ۳: فرق بین اهل حدیث و اصحاب الرأی
اقوال سلف در باره رأی:
کراهیت فتوی به رأی:
کتابت حدیث و اثر:
اهل حدیث أعلم بالأحادیث هستند:
زیادی احادیث مدونه:
طبقه کبار محدثین:
طراز اول از طبقه محدثین:
قواعد متبوع در ترجیح:
هرگاه در مسئلهای قرآن و حدیث وجود نمیداشت به رأی صحابه عمل میشود:
این اصول از روش گذشتگان مستخرج میباشند:
نامه حضرت عمر
س
به شریح قاضی:
عبدالله بن مسعود
س
قاضیان را نصیحت میکرد:
حضرت عبدالله بن عباس
ب
چگونه فتوی میداد؟
رأی هیچکسی در برابر آنچه در قرآن نازل شده اعتباری ندارد:
رأی هیچکسی با قول رسول خدا
ج
اعتباری نخواهد داشت:
هیچ مسئلهای اتفاق نیافتاده مگر این که اهل این طبقه برای آن حدیث یا اثری یافتهاند:
بزرگترین شخصیت این طبقه حضرت امام احمد بن حنبل بود:
جمعآوری احادیث به پایان رسید و تدقیق آغاز گردید:
عالمترین مصنفین و مشهورترین آنان:
گروهی از علماء در برابر با محدثین پدید آمدند که از روایت حدیث میترسیدند، ولی از فتوی هراسی نداشتند:
سبب قلت اهتمام به حدیث:
تمهید فقه بر قواعد تخریج:
مجتهدان در مذهب:
باب ۴: حکایت حال مردم پیش از قرن چهارم و بعد از آن
مردم بر تقلید خالص اجماع نداشتند:
عامه مردم از صاحب شرع تقلید میکردند:
قشر اهل حدیث از خواص، به حدیث اشتغال داشتند:
اما اهل تخریج از خواص به تخریج مسایل غیر مصرح میپرداختند:
بعد از قرن چهارم اموری پدید آمد:
علماء به دو گروه منقسم شدند:
توجه به علم کلام کاسته شد و به مسایل فقه افزوده گشت:
تقلید در درونها سرایت کرد:
ظلم قاضیان، نیز در تثبیت تقلید کمک کرد:
جهالت سران مردم و ادعای علم، نیز در تقلید کمک کرد:
بحث در علمهای جانبی، نیز تقلید را تثبیت کرد:
بعد از آنها، قرونی بر تقلید خالص برخاستند:
فصل در مسایلی که فهمها در آن سر در گم هستند
امت بر جواز تقلید مذاهب چهارگانه اجماع دارند:
ابن حزم تقلید را حرام میداند:
رجوع در تنازع بهسوی غیر قرآن و سنت حرام است:
صحابه از کسی تقلید نمیکردند:
اجتهاد بهتر و واجبتر است:
تقلید به درجۀ غیر مقبولی رسیده است:
تقلید کورکورانه دوری از حق است:
مناسب است برای کسی که به فقه اشتغال دارد که بر مذهبی مشخص کوتاه نیاید:
تقلید عوام شبیه به تقلید اغیار بر احبار است:
کسی که بصیرتی داشته و از عالم راشد اتباع مینماید:
بهتر این است که بین تخریج فقها و تتبع الفاظ حدیث جمع نمود:
مناسب نیست که محدث حدیث را بنا به ادنی شائبهای رد کند:
مناسب نیست که مخرج چنین کلامی تخریج نماید که از کلام اصحابش استفاده نمیشود:
رعایت حدیث واجبتر است:
بررسی کتب و آثار برای شناخت احکام شرعی است:
دقت نظر در روایات:
آشنایی با قرآن و حدیث مردم را به مسایل فقه آشنا میکند:
تلفیق برای کسی که ادوات کاملی نداشته باشد جایز است:
اجتهاد تجزیه را میپذیرد:
نباید کسی که به دلیل آشنا نیست فتوی بدهد:
حدیث از مذاهب قویتر است:
هیچ کسی همراه با خدا و رسولش
ج
کلامی ندارد:
برای کسی که به اقوال علما آشنا نیست نباید فتوی بدهد:
حلال نیست که کسی به قول ما فتوی بدهد مگر این که بداند که از کجا گفتهایم:
نباید کسی تا چیزی را نفهمد به آن فتوی بدهد:
عامی حق ندارد بر حدیث عمل کند زیرا به ناسخ منسوخ آگهی ندارد:
مذهب عامی مذهب مفتی اوست:
بیشتر اختلاف بین فقها در باره ترجیح یکی از دو قول است:
صحابه با وجود اختلافی که داشتند همه بر هدایت میباشند:
اختلاف بعد از ائمه مجتهدین شدت یافت:
صحابه در احکام، اختلاف زیادی داشتند:
اختلاف ائمه بنا به تعصب کورکورانه نبود:
مثالهای بر چشمپوشی ائمه فقها:
فقیهی که قاضی علیه او حکم کند مناسب است به آن پایبند باشد:
بسیاری از آنچه به امام ابوحنیفه منسوب است تخریج بر مذهب است:
بیشترین اختلاف بین امام ابوحنیفه و امام شافعی تخریجی است:
مثالی بر مسایل تخریج شده:
بعضی فقه راوی را برای تقدیم خبر بر قیاس شرط گفتهاند:
اشتباه کرده است آن که گفته است که در اینجا دو گروه وجود دارد یکی اهل رأی، دوم اهل ظاهر:
قسم دوم در بیان اسرار آنچه از نبی وارد شده به طور مفصل
از ابواب ایمان
ایمان بر دو مرتبه است:
فرق بین ایمان و ارکان:
دو معنی دیگر ایمان:
ایمان چهار معنی دارد:
علامت ایمان و علامت نفاق:
ارکان اسلام:
باید علامتی که موافق و مخالف را از هم ممتاز میکند وجود داشته باشد:
مدار سعادت و نجات:
شعایرالله چهارتا هستند:
گناهها بر دو قسماند:
حدود کبائر:
ایمان از مسلمان به هنگام ارتکاب کبیره جدا میشود:
همنشینی کامل با رسول خدا
ج
علامت ایمان است:
الإیمان و الاستقامۀ:
شهادتین از علایم ایمان هستند:
مراتب اثم متفاوت میباشند:
ابلیس و فتنۀ او:
تأثیر وسوسه شیطان با توجه به استعداد موسوس إلیه مختلف میباشد:
تأثیر شیاطین و تأثیر ملایکه:
حضرت آدم و حضرت موسی:
آنچه در آدم جمع شد در موسی جمع گردید:
خداوند سنت خود را به اجرا درآورد که حیوانها و نباتات را به شکل خاصی آفرید:
خداوند انسان را به عقلی کامل و درک بیشتری مختص فرمود:
گاهی نوزاد به هنگام زادنش مستحق نفرین و لعن قرار میگیرد:
خداوند آنچه را موافق به مصلحت باشد میپسندد:
افعال عباد اختیاری هستند:
خداوند مخلوقش را پیش از آفرینش مقدر فرموده است:
خداوند مقادیر را قبل از آفرینش آسمانها و زمین آفریده است:
خداوند تقدیر را به کتابت تعبیر نمود:
بنی نوع انسان بر حسب استعدادشان مأخوذ میباشند:
خداوند وضع بعضی نوزاد را برای ملایکه منکشف میفرماید:
هر صنفی از اصناف نفس، کمال و نقصانی دارد:
معنی قول خداوند:
﴿
فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا
﴾
[الشمس: ۸].
ابواب اعتصام به کتاب و سنت
از بزرگترین اسباب تهاون ترک سنت است:
نهی از تشدد در دین:
نهی از خلط و آمیزش:
نهی از بدعت:
ترک اتباع رسول
ج
هلاکت است:
اتباع سنت واجب است:
راه خدا یکی است:
فرقه ناجی:
امت اسلامی گمراه نخواهد شد:
دعوت بهسوی حق همیشه باقی است:
واجب است در بین امت علمای عاملی وجود داشته باشند:
فضل علماء:
کذب بر رسول
ج
:
روایت از اهل کتاب:
تحصیل علم دین به خاطر دنیا حرام است:
پنهان نگهداشتن علم حرام است:
علم شریعت بر سه قسم است:
اول – قرآن:
دوم – سنت:
سوم – فریضه عادله:
نهی از اغلوطات:
کسانی که غوطهخوردن در قرآن برای آنها حرام است:
هر آیه ظاهر و باطنی دارد:
اعمال وابسته به نیت میباشند:
حکم متشابهات:
قرآن به پنج وجه نازل شده است:
از ابواب طهارت
طهارت از احداث:
طهارت کبری:
طهارت صغری:
اموری که معنی طهارت در آنها وجود دارد:
اصل وضوء:
اصل موجب وضو و موجب غسل:
فضیلت وضوء
صفت وضوء
معانی آداب وضوء:
ذکر خدا همراه با وضو:
کوتاهی در وضو حرام است:
موجبات وضوء
موجبات وضو که صحابه بر آن اجماع دارند:
وضو از خوردن گوشت شتر:
مسح بر خفین:
صفت غُسل
سبب وضو همرا با غُسل:
ستر در غسل واجب است:
آنچه بر حایض به هنگام غسل واجب است:
زیر هر مویی جنابت وجود دارد:
موجبات غسل
وجود رطوبت در احتلام موجب غسل است:
مدت طهر و حیض:
حکم استحاضه:
چه چیزی برای جنب و مُحدِث مباح، و چه چیزی مباح نیست
برای قراءت قرآن غسل شرط است:
جنب وارد مسجد نمیشود:
مناسب نیست که طهارت صغری ترک بشود:
بحث تیمم
سبب تیمم، اسقاط حرج است:
تیمم به جای غسل و وضو:
زمین به تیمم اختصاص یافت:
صفت تیمم:
تیمم از جنابت:
آداب رفتن به توالت
۱- تعظیم قبله:
۲- استنجا:
۳- دوریگرفتن از آنچه به ضرر مردم تمام میشود:
۴- اختیار نمودن عادات خوب:
۵- ملاحظه ستر و پرده:
۶- دوریگرفتن از اصابت نجاست به او:
٧- دوری گرفتن از وسوسه:
۸- پناه گرفتن از جنات خبیث:
٩- استبراء از ادرار:
خصال فطرت و آنچه وابسته به آنست
ده خصلت از فطرت میباشند:
ازاله نمودن موهای اضافی سر و اهتمام به ریش:
زیادکردن ریش و کوتاهکردن سبیلها:
مزیتهای مضمضه و استنشاق:
چهارچیز از سنتهای رسولان است:
سنت مسواک:
غسل مسنون:
رسول خدا
ج
از چهار چیز غسل میکرد:
احکام آبها
نهی از ادرارنمودن در آب ایستاده:
حکم آب مستعمل:
قلتین حد فاصل بین کثیر و قلیل قرار گرفت:
انواع قلهها:
بعضی فقها قایل به قلتین نیستند:
معنی قول رسول خدا
ج
که «
الْمَاء طَهُور لَا ینَجِّسهُ شَيْء
»:
حیوان مرده در آب:
تطهیر النجاسات
تعریف نجاست:
نجاست سگ:
تطهیر آنچه ادرار بر آن واقع شده است:
تطهیر لباس:
منی انسان نجس است:
تطهیر پوستها:
طهارت نعل:
گربه از طوافین و طوافات است:
ابواب صلوة
شان نماز از همه عبادات بالاتر است:
دستور به فرزندان برای خواندن نماز:
فضل الصلاة
منافع نماز:
نماز از بزرگترین شعایر اسلام است:
اوقات نماز
لازم است نمازها، اوقات مشخصی داشته باشند:
ساعاتی که در آنها روحانیت انتشار مییابد:
فاصله زیاد در میان دو نماز جایز نیست:
ترغیب در نماز چاشت بدون ایجاب:
سزاوارترین وقت ادای نماز، زمانی است که نفس فارغ باشد:
نماز قبل از خواب:
تعیین اوقات نمازها:
در تعیین اوقات راز عمیقی وجود دارد:
نمازها، چهار وقت دارند:
وقت مختار در نماز:
اوقات مستحب در نماز:
اسفار در نماز صبح:
وقت ضرورت:
وقت قضاء:
محافظت بر نماز:
اذان
اذان چگونه مشروع گردید:
طرق اذان:
اقامه:
فضایل اذان:
فضیلت مؤذنان:
پاسخ اذان:
دعاکردن در میان اذان و اقامه:
مساجد
مساجد از شعایر الله هستند:
توجه بهسوی مساجد موجب رفع درجات است:
تعمیر مساجد:
مساجدی که بهسوی آنها کوچ کرده میشود:
آداب المساجد:
حرمت طلبکردن گمشده در مسجد:
حایض و جنب وارد مسجد نمیشوند:
هرکسی که سیر و پیاز بخورد به مسجد نزدیک نشود:
دعای دخول و خروج مسجد:
تحیۀ المسجد:
اماکنی که در آنها نماز خوانده نمیشود:
حکمت از نهی:
لباس نماز خوان
پوشیدن بدن به خاطر نماز:
ستر واجب و ستر مندوب:
سبب کراهیت بعضی انواع لباسها:
خواندن نماز در نعل:
اندازه فونت
دبی
هلوتیکا نو
وردنا
تاهوما
Iran Sans
باب ۳: ذکر ملأاعلی
به اشتراکگذاری کتاب
Facebook
Twitter
Youtube
Google+
Telegram
Whatsapp
با ایمیل
فایل Word
فایل PDF
نسخه چاپی
گزارش یک مشکل
باب ۳: ذکر ملأاعلی
قبلی
بعدی
×
ورود
با ایمیل
مرا به خاطر بسپار
رمز عبور را فراموش کردید؟
ورود
ساخت حساب کاربری جدید
ثبت نام
بازیابی رمز عبور
ارسال لینک بازیابی رمز عبور
بازگشت به صفحه ثبت نام / ورود