انسان گاهی بهسوی بهشت ربوده میشود:
باید دانست که انسان گاهی به بهشت کشانده میشود پس به بارگاه الهی میپیوندد و از آنجا بر او تجلیات مقدسی نازل میگردد که بر نفس غالب میآیند، و چیزهایی در آنجا مشاهده میکند که زبان توانایی وصف آن را ندارد، سپس به حالت اول برگردانیده میشود، پس در آنجا نمیتواند قرار گیرد آرام کند، پس در پی معالجه نفس قرار میگیرد که آن را با نزدیکترین حالت سفلی علاج کند از قبیل مستغرق شدن نفس در معرفت پروردگارش، و آن را دامی برای شکار مافات مینماید، و این حالت عبارت است از تعظیم و خضوع و مناجات در ضمن افعال و اقوالی که برای آن بنا گشتهاند. و به دنبالش کسی میآید که از مخبر صادق شنیده است که بهسوی این حالت دعوت و ترغیب مینماید، پس او را از ته دل تصدیق نموده آنچه را به او دعوت شده انجام میدهد و حقش میداند، و در آنچه امیدوار است ترقی مینماید، سپس کسی میآید که او را انبیاء †به نمازخواندن تحت فشار قرار دادهاند و خود او نمیداند مانند آن که پدر فرزندانش را بر یاد گرفتن صنعت و حرفه نگهدارد حالانکه فرزندان نمیخواهند چیزی یاد بگیرند.
بسا اوقات انسان از پروردگارش خواهان دفع بلا و ظهور نعمت میشود، پس نزدیکترین چیز این وقت مستغرق شدن در افعال و اقوال تعظیمی است تا که در همت او که روح سؤال است اثر بگذارند، این است آنچه در نماز استسقاء مسنون است.