ترکیب یافتن این دو اصل صورتهای مختلف و عجیبی به دنبال دارد:
این دو اصل باهم ترکیب مییابند که در اثر آن صورتهای زیاد و عجیبی بر حسب استعداد نفس و عمل ظاهر میگردد، ولی اصل اولی: در اعمال و اخلاقی که نفس را اصلاح یا فاسد میکنند قویتر است و اغلباً نفسهای راه یافته و پاک و قوی آن را میپذیرند.
و اصل دوم: در اعمال و اخلاقی که مناقض اصلاح نظام کلی هستند و به آنچه برای اصلاح نظام بنی آدم راجع میشود منافرت دارند، قویتر است و غالباً نفوسی آن را میپذیرند که ضعیفتر و قبیحتر باشند، و برای هریک از این دو اصل، مانعی وجود دارد که آن را از حکمش، تا مدتی باز میدارد.
پس مانع اصل اول ضعف نیروی ملکی و قوت نیروی حیوانی میباشد تا جایی که احساس میشود این تنها نفس حیوانی است و به دردهای ملکی دردمند نمیشود، هرگاه نفس از این لباس حیوانیت و کمکهایش رهایی یابد و اشعههای ملکی پرتوافگن بشوند، بتدریج متنعم یا معذب میگردد، و مانع اصل دوم این است که، اسباب برخلاف حکمش منطبق گردند تا این که وقت اجل مقدر خداوندی به سراغش بیاید آنگاه جزا بر او سرازیر میگردد و همین است منظور از قول خداوندی که میفرماید: ﴿لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌۚ إِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ فَلَا يَسۡتَٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ﴾[یونس: ۴٩]. «که هر امتی اجلی دارد که هرگاه بیاید ساعتی از آن عقب و جلو نمیشود».