پادشاه باید دارای بیم و ترس باشد:
و باید پادشاه در قلوب مردم مقام و منزلتی داشته باشد، سپس برای نگهداری آن و برطرفکردن عیبها، تدابیر مناسبی بکار گیرد، و هرکسی مقامی میخواهد باید با اخلاق فاضله مناسب به ریاستش آراسته باشد، مانند: شجاعت، حکمت، سخاوت، گذشت، افاده به مردم؛ و روشی را بکار برد که شکارچی با حیوانهای وحشی بکار میگیرد، پس همچنان که صیاد به جنگل میرود به آهوها مینگرد و میاندیشد که چه وضع و هیأتی مناسب به طبع و عادات آنهاست، همان هیأت را اختیار مینماید، سپس از دور خود را نمایان میکند و نگاه خود را بر چشم و گوش آنها میدوزد، پس هرگاه از آنها بیداری درک کند، چنان خود را در جای خود به زمین میچسابند که گویا جمادی است که حرکتی ندارد، و هرگاه احساس نماید که او غافل قرار گرفت به آهستگی به آنها نزدیکتر میشود، و گاه گاهی آنها را با سرودخوانی به خوشحالی دربیاورد، و بهترین چیزی که آنها دوست دارند را از قبیل علف و غیره در جلو آنها بریزد، و خود را خیرخواه آنها قرار دهد و به آنها یقین بدهد که او در پی شکار آنها نیست، و نعمت در دل آنها حب منعم را میکارد، و زنجیر محبت بالاتر و محکمتر از زنجیر آهن است، پس عیناً آن کسی که خود را در جلو مردم درمیآورد باید چنان وضع و هیأتی را از قبیل لباس و نطق و ادب برگزیند که مردم فریفتۀ او شوند.