حجة الله البالغه - جلد اول

فهرست کتاب

هرگاه انسان بدون توجه به‌سوی خدا بمیرد، شقی است:

هرگاه انسان بدون توجه به‌سوی خدا بمیرد، شقی است:

پس هرگاه انسان در چنین وضعی بمیرد که به‌سوی خدا توجهی نداشته است، پس اگر عدم توجهش جهل بسیط و سادگیش بوده است، پس او به اعتبار کمال نوعی خویش شقی است، و گاهی برخی از آنچه در آنجا هست بر او آشکار می‌گردند، ولی ظهورش ظهور کاملی نمی‌باشد؛ زیرا استعداد آن را ندارد، پس حیران و مبهوت می‌ماند، و اگر این همراه با صورتی باشد که نیروی علمی و عملیش ضد آنست و در آن جاذبیت باشد پس نفس ناطقه به‌سوی جبروت جذب می‌گردد، و روح با آنچه از صورت ضد، کسب نموده به‌سوی پستی جذب می‌گردد، پس در این حالت وحشتی از جوهر نفس برخاسته، بر جوهر آن احاطه می‌نماید و بسا اوقات این تمثیل وقایع را که مجسمۀ همان وحشت‌ها هستند در برمی‌دارد همچنان که مریض صفراوی به شب خواب می‌بیند که با آتش و شعله‌هایش سر و کار دارد، و اینست اصل توجیه حکمت شناخت نفس، و در اینجاست که خشمی از طرف ملأاعلی به آنها احاطه می‌نماید و در قلوب ملایکه و اختیار داران، الهاماتی القاء می‌گردد تا به آنها عذاب بدهند، و اینست اصل توجیه شناخت اسباب خطرات و انگیزهایی که در نفوس بنی آدم پدید می‌آیند.

خلاصه این که میل به‌سوی جبروت و وجوب عمل به آنچه که قیودش را از مزاحمت لطایف سفلی باز نموده و وجوه مؤاخذه بر ترک این عمل به منزله احکام صورت نوعی و نیرو و آثار آن به حساب می‌آیند که از جانب آفریدگار در هر فرد بر مصلحت کلی فایض گردیده‌اند، نه این که تنها بر اصطلاح بشر و التزام آنها بر خود و رواج‌یافتن رسوم پدید آمده باشند و هریکی از این عملها در حقیقت، حق این لطیفه نورانی است که به‌سوی خداوندی کشش یافته است، و برآوردن خواسته آن و اصلاح کجی آنست. و چون این معنی دقیق می‌باشد و این لطیفه را به جز افراد اندکی نمی‌توانند درک نمایند، لازم است که به هر طرف که این لطیفه مایل می‌گردد و به آن سوی قصد می‌نماید حق را منسوب کرد، گویا این یک نوع تعیین است برای بعضی نیروهای نفس که از جهت این لطیفۀ نورانی متمایل شده‌اند، و گویا این مختصری است از این مقوله‌ای که ما می‌گوییم که از آن جهتی که این لطیفه متمایل به‌سوی خداست حق آن این است، پس شرایع الهی به این خاطر نازل گشته‌اند که پرده‌ای از این سرّ و راز را بردارند، آن هم عبارتی سهل و آسان که بشر با علوم طبیعی خود آن را بفهمد، و سنت الهی آن را با نازل‌کردن معانی دقیق در صورت‌های مناسب آن، بر حسب نشأت مثالی، عنایت نماید.

چنانکه یکی از ما معنای مجردی را در خواب در ضمن صورت چیزی که عادتاً ملازمش باشد می‌بیند، پس گفته شده عبادت حق خدا بر بندگانست، همچنین باید حق قرآن، حق رسول، حق مولی، حق والدین و حق ارحام را مقایسه نمود، پس همه این‌ها حق خود نفس بر خود نفس می‌باشند تا که به کمالش برسد، و علیه خود مرتکب به ظلم و جوری نگردد، ولی حق به‌سوی کسی منسوب می‌شود که این برخورد با او انجام گرفته است، و از او خواسته شده است، پس نباید تنها بر ظاهر چسبید، بلکه باید آن را چنان که هست تحقیق و بررسی نمود.