منکران از آنچه قبلاً ذکر شد کاملاً در حجاب هستند:
در حجاب قرار گرفتن منکران از آن جهت است که آنها به جایگاهی که بین تجلی اعظم و ملأاعلی است راه نیافتهاند، و آن به آن شعاعی شبهاهت دارد که به جوهر پایدار است، پس در این جایگاه اجماع بر چیزی قرار میگیرد که علوم و صورتهای ملأاعلی آن را واجب گردانیدهاند حالانکه قبل از این، فعل و ترکش در آن مکان یکنواخت بود، اما حجّت علیه کفار این است که هریکی از ما بالبداهت میداند که او دستش را دراز کشیده قلم را برمیدارد و او در این حالت قصد و ارادهای دارد که با توجه به آن قصد و آن نیروهای به تصویرکشیده شده در درونش، فعل و ترک به نسبت او یکی هستند، اگرچه هر چیزی بر حسب مصلحت فوقانی واجب الفعل و یا واجب الترک است، پس همچنین است وضع، در هرآنچه استعداد خاصی آن را واجب میکند، پس از طرف آفریدگار صورتها، مانند صورتهای نازل شده بر مواد آماده شده نازل میگردند همچنان که اجابت پشت سر دعا از آن چیزهایی که به صورتی دخالتی در تجدید حوادث دارند میآید.
و بدین خاطر میگویی که: این نسبت، به وجوب چیزی بر حسب مصلحت فوقانی، جهل است پس چگونه در یکی از مواطن حق قرار میگیرد؟، میگویم: حاش لله بلکه این علم است و وفاکردن به حق این موطن است، جهل آن است که گفته شود که این اصلاً واجب نیست، و حال آن که شرایع الهی این جهل را نفی کردهاند؛ زیرا ایمان بالقدر را به اثبات رساندهاند که آنچه به تو رسیدنی است از تو خطا نخواهد شد و آنچه خطاشدنی است به تو اصابت نخواهد کرد.