لازم است خلیفهای باشد که مناطق را باهم مرتبط سازد:
و آن از سیاست حاکمان و پادشاهان شهرها و چگونگی حفظ و نگهداری ارتباطات مناطق بحث میکند، و چون هر پادشاه و حاکمی خود را جداگانه و مستقل دارد، اختلاف مزاجها و تشتت استعدادها باعث میشود که در میان آنها جور و ظلم پدیداید و برخلاف سنت عادل رفتار کنند، و هریکی چشم به شهر دیگری بدوزد، و در میان یکدیگر کینه و بغض و حسد داشته باشند. بنابراین، در اثر امور جزئی از قبیل رغبت در اموال و اراضی، و یا کینه و حسد باهم درگیر، باشند و کُشت و کشتار راه بیندازند، چون اینگونه امور بین پادشاهان و حاکمان کوچک زیاد اتفاق میافتد، مجبور میشوند خلیفهای داشته باشند که از نظر قشون و لشکر و عِدّه و عُدّه بالا دستتر از همه باشد که قیام در برابر او غیر ممکن به حساب بیاید، و این هم زمانی متصور میشود که آزمایشات زیادی انجام گیرد، زحمت بیپایانی کشیده بشود اموال هنگفتی صرف گردد، جوامع مختلفی دور و بر او گرد آیند و مردم خود را در برابر او ضعیف بدانند.
پس هرگاه چنین خلیفهای پدید آمد و در روی زمین با سیرت و روش خوبی پیش آمد، گردنکشان و ملوک و حکام از او اطاعت و فرمانبرداری نمودند، نعمت خداوندی به پایه تکمیل رسیده و امن و آرامش در جهان حکمفرما میشود، خلیفۀ وقت مجبور میشود نیروی دفاعی داشته باشد که با قتال ضررهای وارده از ناحیه مردمان درندهصفت را دفع نماید، و آنها را سرکوب نموده اموالشان را به غارت و زن و بچههایشان را به اسارت بگیرد، و آنها را ذلیل و پست درآورد، این نیازمندی بود که برای بنی اسرائیل پیش آمد که گفتند: ﴿ٱبۡعَثۡ لَنَا مَلِكٗا نُّقَٰتِلۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ﴾[البقرة: ۲۴۶]. «پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا جنگ کنیم».