نخست – خلل تلقی ظاهر:
از خللهای روش اول، تبدیلی بود که در اثر روایت بالمعنی پدید میآمد، و از تغییر در معنی امانی نبود، یکی دیگر این که امر در واقعه خاصی پیش میآمد، راوی آن را حکم کلی میپنداشت، دیگری آن که کلام در حد تاکیدی میبود راوی آن را واجب و حرام تصور میکرد، و فی الواقع وضعیت از این قرار نمیبود، پس هرکسی که فقیه میبود و در وقوع حادثه حاضر میبود از قرائن به حقیقت واقعه پی میبرد، چنانکه زید بن ثابت در نهی از مزارعه و بیع ثمار قبل از پختگی میفرماید: «إن ذلك كان كالمشورة» که این مانند مشورت بود.