اشتباه کرده است آن که گفته است که در اینجا دو گروه وجود دارد یکی اهل رأی، دوم اهل ظاهر:
از آن جمله اینکه: بعض را دیدم که مدعی است که در اینجا دو گروه وجود دارد یکی اهل ظاهر دوم اهل رأی، و هرکس که به قیاس و استنباط دست بزند از اهل رأی به حساب میآید، به خدا قسم که چنین نیست، زیرا منظور از رأی تنها فهم و عقل نیست؛ زیرا هیچ عالمی از این خالی نیست، و همچنین منظور از رأی آن هم نسیت که اصلاً در برابر سنت قابل اعتبار نیست، زیرا به آن هیچ مسلمانی اقدام نمیکند، و هم هدف از آن قدرت بر استنباط و قیاس هم نیست، زیرا امام احمد و اسحق بلکه امام شافعی نیز به اتفاق از اهل الرأی نیستند، حالانکه آنان استنباط و قیاس میکنند، بلکه مقصود از اهل الرأی گروهی است که بعد از مسایل اجماعی مسلمانان یا جمهور بر اصل یکی از گذشتگان به تخریج پرداختند، و اغلب کارشان به جای جستجو و تحقیق احادیث و آثار حمل النظیر علی النظیر و برگردانیدن به یک اصلی از اصول باشد.
و ظاهری، کسی است که نه به قیاس قایل باشد و نه به آثار صحابه و تابعین، مانند داود و ابن حزم، و در میان این دو گروه، گروه محققین اهل سنت است، مانند امام احمد و اسحق بن راهویه، ما در این مقام کلام را اطاله نمودیم تا جایی که از فنی که این کتاب را در آن گذاشته بودیم بیرون رفتیم، و این عادت و روش من نبود، اما آن از دو جهت بکار گرفته شد:
یکی اینکه: خداوند در وقتی از اوقات در قلبم میزان و معیاری گذاشت که در اثر آن، سبب هر اختلافی که در آیین محمدی ج به وقوع پیوسته است را بشناسم، و به آنچه در نزد خدا و رسول ج حق است پی ببرم، و مرا موفّق ساخت تا آن را به دلایل عقلی و نقلی به گونهای به اثبات برسانم که در آن هیچ شک و تردیدی وجود نداشته باشد. بنابراین، به تألیف کتابی در این باره پرداختم که نام آن «غایة الإِنصاف فی بیان أسباب الاختلاف» است و در آن این مباحث را در حد کافی مورد بحث و بررسی قرار دادم، و شواهد و امثال زیادی در آن درج نمودم و تفریعاتی بکار گرفتم، با در نظرگرفتن حد وسط بین الإفراط والتفریط در هر مقام، و احاطه نمودن جوانب کلام و اصول که تا هنوز از آن فارغ نشدهام، چون بحث به مآخذ اختلاف منجر گردید مرا واداشت تا بعضی از آنها را که میسر باشد بیان نمایم.
دوم: آشوب و فتنه در میان اهل زمان و اختلاف ایشان و روش کورکورانه آنان در بعض آنچه ذکر کردیم، تا جایی که نزدیک است بر کسانی که بر آنان آیات قرآن را بخوانند هجوم میبرند، ﴿وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ﴾[الأنبیاء: ۱۱۲]. «و پردرگار ما بخشاینده است و یاریکننده است در آنچه بیان میکنید».
و این آخرین بحثی است که در قسم اول کتاب «حجة الله البالغة، فی اسرار علم الحدیث» آوردیم، «والحمد لله أولاً وآخراً وظاهراً وباطناً. ويتلوه إن شاء الله تعالى» «القسم الثاني، في بيان أسرار ما جاء عن النبي جتفصيلاً». «سپاس برای خدا در اول و آخر و در ظاهر و باطن و آن را بیان میکنیم اگر خدا بخواهد قسمت دوم در بیان اسراری است که از پیامبر ج به طور مفصل نقل شده است».