نخست نفس، خالی الذهن آفریده میشود سپس به رنگهای مختلف رنگ میگیرد:
اما تمسک جستن به دامان نفس از آنجاست که نفس در بدو امرش به صورت هیولانی (ماده) خالی از تمام آنچه در آینده به آنها رنگ میگیرد آفریده میشود سپس به تدریج از بالقوه به فعل روز بروز بیرون میآید و برای هر وضعیت بعدی از قبل استعداد و آمادگی دارد، و این استعدادها و آمادگیها زنجیروار مرتب میشوند که هیچ متأخری از متقدم جلو نمیافتد و همراه با هر هیأت نفس موجود در امروز آمادگی قبلی وجود دارد، هرچند بنا به اشتغالش در خارج مخفی است، مگر این که حال قوهای که این اعمال از آن قوۀ برخاستهاند فنا گردد، چنانکه در پیر کهن سال و مریض بیان کردیم، یا این که هیأتی از بالاتر آن هجوم بیاورد و نظم را از هم بپاشد. مانند تغییر یاد شده در پیر کهنسال و مریض. چنانکه خداوند میفرماید ﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِ﴾[هود: ۱۱۴]. «که نیکیها بدیها را از بین میبرند» و نیز فرمود: ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾[الزمر: ۶۵]. «اگر تو مبتلا به شرک بشوی عملت از بین خواهد رفت».