تدبیر علمی برای دریافت خصال چهارگانه:
تدبیر علمی از آنجا مورد نیاز است که طبیعت همیشه از نیروهای علمی پیروی میکند، از اینجاست که میبینی هرگاه در نفس کیفیت حیا و شرم و یا ترس خطور کند شهوت و شهوترانی از بین میرود، پس هراندازه علم او نسبت به آنچه مناسب فطرت و طبیعت است، بیشتر باشد، سبب میشود تا در نفس متحقق گردد، و آن بدین شکل است که معتقد باشد که او پروردگاری دارد که از نجاست بشری پاک و منزه است، و هیچ ذرهای در زمین و در آسمان از علم او پوشیده نیست، و اگر در جایی سه نفر به سرگوشی مشغول باشند، چهارم آنها خداوند است و اگر پنج نفر باشند ششم آنها خداست، هرچه بخواهد انجام میدهد و هرچه اراده نماید به آن حکم میدهد، کسی نمیتواند فیصله او را بهم بزند و نه کسی میتواند مانع حکم او قرار بگیرد، اصل وجود و توابع آن را که نعم جسمانی و نفسانی باشند، او عنایت فرموده است و او در برابر اعمال خیر و شر محاسبه میکند، چنانکه در حدیث قدسی آمده است که خداوند فرمود: «أَذْنَبَ عَبْدِى ذَنْباً فَعَلِمَ أَنَّ لَهُ رَبًّا يَغْفِرُ الذَّنْبَ وَيَأْخُذُ بِهِ قَدْ غَفَرْتُ لِعَبْدِى» «بندهام به گناهی مرکتب شده و دانسته است که پروردگاری دارد که گناه را میآمرزد و به گناه مؤاخذه مینمایند، بندهام را آمرزیدم».
خلاصه این که معتقد به اعتقادی میشود که بیم و نهایت تعظیم را در بر داشته باشد، و به قدر پر پشهای در قلبش خضوع و خشوع و بیم دیگران را باقی نگذاشه باشد، و معتقد میباشد به این که کمال انسان در این است که بهسوی پروردگارش متوجه گردد و او را بپرستد، و این که بهترین حالات بشر آنست که به ملایکه شباهت پیدا کند و به آنها نزدیک شود، و این که این امور او را به پروردگارش نزدیک میگردانند، و خداوند آنها را از آنان میپسندد و حق خداوند بر اوست که باید آن را انجام دهد.
خلاصه این که به علمی میرسد که احتمال نقض ندارد، این که سعادت و نیکبختی او، در بدستآوردن آنهاست، و شقاوتش در فرو گذاشت آنهاست، و او نیاز به شلاقی دارد که حیوانیت را کاملاً بیدار کند و آن را برانگیزد.