یک چیزی بنا به سببی رکن قرار میگیرد:
باید دانست که گاهی چیزی بنا به سببی که مشابه روش طبیعی است، رکن بحساب میآید و گاهی بنا به سبب عارضی.
پس اول: آنست که طاعت بدون آن برگزار نمیشود و فایدۀ درستی نخواهد داد، مانند رکوع و سجده در نماز، و خود داری از خورد و نوش و جماع در روزه، یا قاعدهای است برای یک امر مبهم که چارهای جز آن نیست، مانند تکبیر که ضابط نیت و وسیله استحضار آنست، و مانند فاتحه که ضابط دعا، و مانند سلام که ضابط بیرونآمدن از نماز با کاری است که با وقار و تعظیم منافاتی ندارد.
دوم: آنست که به خاطر سببی دیگر واجب گردد، پس از این جهت رکنی از نماز بحساب میآید که مکمل آن و برآورنده هدف آنست، و وقتگذاری برای نماز بهترین وقتگذاری است مانند خواندن سورهای از قرآن طبق مذهب کسی که آن را رکنی از نماز میداند، زیرا قرآن از شعایر الله است که تعظیمش واجب است، و نباید پشت سر انداخته شود، و بالاتر از این توقیتی نیست که در مؤکدترین عبادات که بیشتر وجود دارد و از نظر تکلیف شاملتر است دستور داده شود، یا تمییزی بین دو امر مشتبه یا تفریقی بین مقدمه شیء و شیء مستقلی که بر دیگری موقوف است باشد، پس رکن قرار داده شده و به آن امر میشود مانند قیام بین رکوع و سجده که به وسیله آن بین خمشدن که مقدمه سجده است و بین رکوع که تعظیم مستقلی است فرق حاصل شود، و مانند ایجاب و قبول و حضور شهود و ولی و رضایت زن در نکاح، زیرا تمییز بین سفاح و نکاح بدون امور فوق بدست نمیآید، و امکان دارد بعضی از ارکان دارای دو بعد باشند.