خداوند انسان را از بین حیوانات جدا کرده است:
انسان از میان آنها طبعاً مدنی است و نمیتواند زندگی بکند، مگر به کمک ابنای نوع خود، زیرا او نمیتواند از علفهای خود روییده و میوههای نارسیده تغذیه نماید، لذا سزاوار است که همراه با الهام تدبیر منزل، تدبیر شهر نیز به او الهام گردد، و آداب زندگی به او نشان داده میشود، البته بقیه انواع الهامات به هنگام نیاز به صورت طبیعی الهام میشوند بجز در چند مورد از علوم زندگی که به صورت طبیعی الهام نمیشود، و آنهایی که الهام میشوند از قبیل مکیدن پستان به هنگام شیرخوارگی، و سرفهکردن بوقت گرفتن گلو، و بازشدن جشم در هنگام اراده دیدن، و امثال آن، و این از آنجاست که خیال انسان سازنده و اهتمام ورزنده است. بنابراین، علوم تدبیر منزل و تدبیر شهر به بصورت رسم و تقلید از کسانی که به نور ملکی تایید شده و به آنها وحی شده است و یا به صورت تجربه و انتظار تدبیر غیبی و فکر و اندیشه به صورت استقراء و قیاس و برهان و امثال آن از جانب پروردگار با تفاوت استعدادها به انسان واگذار گردیده است و مثال آن در تلقی امر شایعی که واجب است از جانب ایجادکننده صورتها با وجود اختلاف ناشی از استعدادها عنایت گردد، مانند وقایعی که مردم آنها را در عالم خواب دریافت مینماید، و علوم فوقانی از جایگاهش بر آنها فایض میگردند و به نزد آنها به جسم مناسب مجسم میگردند، پس صورتها به اعتبار استعداد مفوض الیه مختلف میشوند نه از ناحیه مفیض.