لازم است که هر پیامبری حقیقت شرک را بیان کند:
و هر پیامبری که در قومی مبعوث میشد، لازم است آنها را از حقیقت شرک آگاه سازد و هرکدام از این دو درجه را از دیگری جدا گرداند و درجۀ مقدس را در ذات خدا منحصر کند، اگرچه از نظر الفاظ قریب المعنی باشند، چنانکه رسول خدا ج به دکتری فرمود: «إنما أنت رفيق والطبيب هو الله» «همانا که شما دوست هستی و دکتر تنها خداست» و چنانکه فرمود: «السيد هو الله» «سید و سرور تنها خداست» که در اینجا رسول خدا ج بعضی از معانی اشاره میفرماید.
پس از آن که قرن صحابه و حاملان دین منقرض شد، و کسانی پشت سر قرار گرفتند که مصداق آیه:﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا٥٩﴾[مریم: ۵٩]. «آن گاه پس از آنان ناخلفانى خلفانى جانشین شدند که نماز را ترک کردند و از خواستهها [ى نفسانى] پیروى کردند. پس [کیفر] گمراهى را خواهند یافت» بودند، الفاظ محتمله مشتبه را بر غیر موضع و مکانش حمل نمودند، چنانکه محبوبیت و شفاعت را که خداوند در تمام شرایع برای خواص بشر ثابت فرموده بر غیر محلشان حمل نمودند، و چنانکه صدور خوارق العاده و اشراقات را بر انتقال علم و تسخیر نهایی تا این حدی که مشاهده میگردد حمل نمودند.
اما حق این است که همۀ اینها بهسوی نیروهای ناسوتی یا روحانی بر میگردند که برای نزول تدبیر الهی به حساب میآیند، و جزء ایجاد و امور مختصه به خداوند نیستند.