تقلید به درجۀ غیر مقبولی رسیده است:
و به این سوی عزالدین بن عبدالسلام اشاره فرموده است چنانکه میگوید: «ومن العجب العجيب أن الفقهاء الـمقلدين يقف أحدهم على ضعف مأخذ إمامه بحيث لا يجد لضعفه مدفعًا، وهو مع ذلك يقلده فيه، ويترك من شهد الكتاب والسنة والأقيسة الصحيحة لمذهبهم جموداً على تقليد إمامه، بل يتخيل لدفع ظاهر الكتاب والسنة، ويتأولها بالتأويلات البعيدة الباطلة نضالاً عن مقلده». «یکی از عجیبترین عجایب این است که کسی از فقهای مقلد میبیند که دلیل امامش ضعیف است و راهی برای دفاع از آن نیست، با وجود این او تقلیدش میکند و رأی کسی را که دلیلش کتاب و سنت و قیاس صحیح برای مذهبش میباشد را به علت تعصب مذهبی ترک میکند، بلکه تلاش میکند که تأویلاتی باطل برای کتاب و سنت پیدا کند به خاطر دفاع از مقلدش».