۲- انسان نیروی عصبانیت و جنگجویی را منظم میکند:
مردان در خشم و غضب در برابر با کسی که جلو خواستۀ آنها را بگیرد، مانند حیوانهای نر میباشند، اما حیوانهای نر فقط بهسوی خواسته محسوس، یا متوهم، متوجه میشوند و انسان علاوه بر اینها، در پی خواسته معقول هم میباشد، و حرص و طمع او بالاتر از حرص حیوان است.
حیوانها میجنگند تا که یکی شکست بخورد و سپس کینه در دل ندارند، مگر شتر نر، و گاو نر و اسب نر.
و انسان در دل کینه میپروراند و فراموش نمیشود، و اگر بین مردم جنگ و درگیری پشی بیاید کشور از بین میرود و زندگی راکد میماند، لذا به آنها الهام گردیده است که قتل و قتال، ضرب و شتم حرام است، مگر با در نظرگرفتن مصلحت بزرگی مانند قصاص و امثال آن، و در دل بعضی کینه برخاست، مثل آنچه در دل گذشتگان برخاسته بود، ولی از ترس قصاص به این متمایل شدند که سم در غذا بریزند و یا به وسیله سحر قتل نمایند، اما این به منزله قتل بلکه از آن هم شدیدتر است؛ زیرا قتل، امر ظاهری است که میتوان از آن رهایی یافت، ولی از سو سحر رهایی مشکل است، و نیز به این متمایل شدند که به تهمت و سخنچینی به پیش مقامات دولتی اقدام کنند تا قتل انجام گیرد.