بوسیله جهاد مراد مردم در مراد حق فنا میشود:
و از آن جمله، جهاد است، زیرا وقتی خداوند کسی را که فاسق و مضرّ به جامعه باشد طردش میکند، و اعدام او بنا به مقتضای مصلحت کلی بهتر از باقیماندنش میباشد، پس در قلب مرد پاکی الهام میگردد تا او را بکشد، پس در قلب او خشم و غضبی بدون انگیزه طبعی جوش میزند، و قصد خود را فراموش میکند و در فکر مقصود خداوند میباشد، و در رحمت و نور الهی مستغرق میگردد، و بدین شکل، بندگان خدا و شهرها از آن استفاده میبرند.
پشت سرش این میآید که خداوند نسبت به زوال دولتهای کشورهای ظالم که به خدا کفر ورزیده اخلاق و رفتار بدی داشته باشند فیصله نموده است، پس به پیامبری از پیامبران دستور میرسد که با آنها جهاد کند، پس داعیه جهاد در قلوب امت آن نبی پدید میآید تا که او «أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» قرار گیرد و رحمت الهی شامل حالش باشد، سپس قومی با عقل کامل پی میبرد که دفع نمودن درندهای ظالم از مظلومان چیز بسیار خوبی است همچنین اقامه حدود بر جنایتکاران و نهی از منکر هم بسیار خوب است؛ زیرا در این صورت آرامش بندگان و سکون آنها تأمین میگردد، پس خداوند از این عملکرد قدردانی میفرماید.