حجة الله البالغه - جلد اول

فهرست کتاب

میزان تشریع:

میزان تشریع:

اگر شما بخواهید که میزان و مدار تشریع احکام را بدانید، پس روی حال پزشک متخصص بیندیشید وقتی که می‌خواهد بیماران را معالجه نماید و آنها را به آنچه نمی‌دانند خبردار کند و به چیزهایی آنها را مکلف بگرداند که دقیقاً از آنها آگهی نداشته باشند که چگونه روی ظنیات محسوس اعتماد نموده آنها را بجای امور مخفی قرار می‌دهد، مثلاً قرمز شدن پوست بدن و بیرون‌آمدن خون از لثۀ دندان‌ها را بجای فشار خون قرار می‌دهد، و چگونه به نیروی بیماری و سن مریض و مسکن و موسم و فصل می‌نگرد و به نیروی دارو می‌نگرد، پس حدس می‌زند که این مقدار دارو مناسب به وضع مریض است پس او را بر استعمال آن مقدار دارو مجبور می‌کند، و گاه وقتی قانون کلی می‌سازد، مثلاً مظنه را بجای سبب مرض قرار می‌دهد، و استعمال این مقدار دارو را بجای ازالۀ مرض تغییر هیأت فاسد بیماری قرار می‌دهد، مثلاً می‌گوید: پوست بدن هرکسی قرمز شده و یا از لثه‌هایش خون بیرون می‌آید او باید شربت عناب یا آب عسل ناشتا (قبل از این که چیزی بخورد) بنوشد و اگر کسی این کار را نکرد او بر شرف هلاکت قرار گرفته است، و می‌گوید: هر کسی از فلان معجون بقدر یک مثقال بخورد فلان مرض از او برطرف می‌شود، پس این بطور قاعده کلی از او نقل می‌گردد و بر آن عمل می‌شود، سپس خداوند نفع زیادی در آن پدید می‌آورد.

و هم‌چنین بیندیشید بر حال پادشاه حکیمی که به فکر اصلاح کشور و نظم لشکر قرار گرفته است که چطور به سرزمین‌های کشاورزی و زحمت کشاورزان می‌اندیشد، خراج، عشر و مالیات مقرر می‌کند، و چگونه هیأت‌های محسوس و قراینی را بجای اخلاق و ملکاتی قرار می‌دهد که باید در وجود افراد قشون و دست اندرکاران باشند، پس آنها را موافق به این، مؤاخذه می‌نماید، و چگونه به نیازمندی‌ها می‌نگرد که چگونه باید برآورده بشوند، و به دولت مردان و کثرت آنها می‌اندیشد که چگونه باید روی پست و مقام‌های دولتی گماشته شوند، به حال آموزگار بچه‌ها بنگرید که می‌خواهد آنها تعلیم و تربیت کند، و به حال آقا بنگرید که چگونه غلامان و چاکران خود را تربیت نموده آنها را برای کارها مقرر می‌کنند، حالانکه کودکان و نیز نوکران از حقیقت مصلحت آگهی ندارند و برای انجام کارهای مقرر آمادگی ندارند، بلکه برای خالی‌کردن شانه از زیر بار، بهانه‌ها و عذرهایی بکار می‌برند، اما آموزگار یا آقا چگونه گمان وقوع رخنه‌ای را پیش از وقوع در نظر گرفته برای جلوگیری از آن می‌اندیشند، و به چنان روش و طریقه‌ای آنها را مخاطب قرار می‌دهند که شبانه روز آن را وظیفه خود بدانند و از انجام آن چاره‌ای نداشته باشند و به هدف برسند، چه متوجه باشند یا نباشند.

خلاصه این که هرکسی که اصلاح گروهی را به عهده بگیرد که استعدادات گوناگونی داشته باشند و از خود نسبت به آن بصیرت و آگهی نداشته باشند و نه برای آن خواهش و رغبتی داشته باشند، مجبور می‌شود که برای آنان اوقاتی مقرر کند و اوضاع و هیأت‌هایی متعین نماید که در مؤاخذه و مطالبه آن را اساس قرار بدهد.