واجب است که در اشاعه حق و ترویج آن زحمت کشید:
و بر همه آن کسانی که اندیشه و رأی کلی دارند، لازم است که جهت اشاعه حق و از بینبردن باطل از پا ننشینند، و بسا اوقات این کار امکانپذیر نیست، مگر این که به درگیری و قتال متوسل شد، پس هرکدام از آنها از بهترین اعمال نیک به حساب میآید، و هرگاه روشی راست و پایدار منعقد گردید و مردم هر قرن و زمان آن را پذیرفتند و موت و حیات خود را به آن وابسته قرار دادند، و روی آنها دل و دانش آنها اطمینان یافتند، پس آن را وجوداً و عدماً متلازم اصول قرار دادند، پس بیرونرفتن از آن برای کسی ممکن نیست، مگر این که به خباثت نفس و بیعقلی مبتلا گردد، و شهوت بر او تسلط یافته بر مرکب خواهشات سوار باشد، پس هرگاه به بیرونرفتن از آن سنت اقدام نماید، ضمیرش علیه او گواهی میدهد که او مرتکب به فسق و فجور شده، و بین او و مصلحت کلی پرده واقع شده است، پس هرگاه کار او به پایه تکمیل رسید، آن شرحی برای بیماری درونی او قرار میگیرد و در دینش رخنهای پدید میآید، پس هرگاه این تحقق بیابد دعاهای ملأاعلی و تضرعات آنها برای موافقین این روش خوب، و علیه مخالف آن بلند میشوند، و در بهشت رضایت و عدم رضایت برای انجامدهنده و مخالف آن منعقد میگردد، و وقتی روشها بدینگونه باشند از آن فطرتی به حساب میآیند که خداوند مردم را بر آن آفریده است، والله أعلم.