بکاربردن صفات بمعنی وجود نهایتهای آنهاست:
باید دانست که خداوند جل مجده بالاتر از این است که با معقول یا محسوس مقایسه گردد، یا در او صفاتی، مانند حلول اعراض در محلش حلول نماید، یا این که عقول عوام او را درک کنند و یا با الفاظ عرفی از او تعبیر گردد، و باید برای مردم شناخته شود تا به کمال ممکن خود برسند، لذا لازم است که صفات به معنی نهایتش نه به اعتبار بدایت بکار گرفته شوند. بنابراین، معنی رحمت، بذل نعمت به کسی است نه انعطاف و رقت قلب، و الفاظی به طور استعاره بکار رود که دال بر این که پادشاه شهر را در تصرف خود درآورده است، زیرا همه موجودات در تسخیر او قرار دارند، و در این باره عبارتی فصیحتر از این وجود ندارد، و این که تشبیهاتی بکار گرفته شوند که هدف خود آنها نباشند، بلکه غرض معانی مناسب به آنها در عرف باشد، مثالاً منظور از گشادهبودن دست، جود و کرم است، و به شرطی که مخاطبان را در ایهام صریحی نیندازد که او در پلیدیهای حیوانیت قرار دارد و این با اختلاف مخاطبین متفاوت میباشد، مثلاً در حق او گفته میشود که میبیند و میشنود و گفته نمیشود که میچشد و لمس میکند، و این اضافهنمودن هر معنا نامی داشته باشد مانند رزاق، مصور و غیره، و این که هرچه مناسب بهشان والای او نباشد باید از او سلب گردد، به ویژه آنچه این ظالمان در حق او به زبان میرانند، مانند: «لم یلد ولم یولد».
همه دینهای آسمانی بر این اتفاق دارند که صفات را به اینطور باید بیان داشت، و این عبارات را بر وجه مناسبی باید بکار گرفت و بیش از استعمالش نباید روی آنها بحث نمود، و قرون مشهود لها بالخیر بدین طریق رفتهاند، سپس گروهی از مسلمانان در آنها به غور و خوض پرداخته و معانی آنها را بدون دلیل و مدرک تحقیق و بررسی نمودهاند، حالانکه رسول خدا ج فرموده است: «در باره مخلوقات بیندیشید و در باره خالق نیندیشید» و در باره این آیه ﴿وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلۡمُنتَهَىٰ٤٢﴾[النجم: ۴۲]. «و بیشک بهسوی پروردگارت منتهاست» فرموده است: «لا فكرة في الرب» «در باره پروردگار فکر و اندیشهای نیست».