حملکردن نصوص شرائع بر غیر محل آنها:
و چون الفاظی که برای این دو درجه بکار برده میشوند باهم متقارب هستند؛ بسا اوقات نصوص شرائع الهی بر غیر موضع و مقامش حمل کرده میشوند؛ و بسا اوقات انسان به آثاری پی میبرد که از برخی انسان یا فرشته یا غیر آنها صادر میگردند که صدور آنها را از ابنای جنس خود بعید میداند. بنابراین، وضعیت، بر او مشتبه میگردد، پس برای آن افراد شرفی مقدس و تسخیری خدایی قایل میشود، و همه مردم در شناخت درجه متعالی برابر نیستند، بعضی بر نیروهای درخشنده احاطهکننده بر موجودات آگاهی دارند و آنها را از جنس خود میداند و بعضی این را نمیتواند درک نماید، و هر انسانی مکلف به توان و استطاعت خویش میباشد.
این است تاویل آنچه صادق المصدوق ج نقل فرموده است، در باره شخصی که بر نفس خود تعدی کرده بود به فرزندانش گفت: هرگاه که من مُردم مرا بسوزانید و خاکسترم را به باد دهید، این را به خاطر آن گفت که، میترسید از این که خداوند او را زنده گرداند و مؤاخذهاش کند، پس این مرد یقین داشت که خداوند قدرت کامل دارند، ولی قدرتش در ممکنات است نه در ممتنعات، و فکر میکرد که جمعنمودن خاکستر پراکنده و آن هم نصفش در دریا و نصف دیگرش در بیابان غیر ممکن است و این را در حق او تعالی نقص نمیدانست، لذا در حد علمش مؤاخذه گردید و کافر شمرده نشد.
تشبیه و شریکگردانیدن ستارگان و بندگان نیک و صالحی که افعال خارق العادهای مانند کشف، و اجابت دعا از آنها سر زده است در بین مردم نسل اندرنسل رواج داشت.