حجة الله البالغه - جلد اول

فهرست کتاب

اسباب نزول مناهج به صورت ویژه:

اسباب نزول مناهج به صورت ویژه:

باید دانست که اسباب نزول مناهج در صورت خاصی، زیاد می‌باشند اما به اعتبار نوع بر دو قسم‌اند:

یکی: مانند امر طبیعی است که موجب قرار گرفته است که آنان مکلف به این احکام قرار گیرند، پس همه افراد انسان طبیعت و حالی دارند که آن را از بنی نوع خود به ارث برده‌اند، و آن مکلف‌بودن آنها به احکام را واجب قرار داده است.

و هم‌چنان که کور مادرزاد رنگ‌ها و صورت‌ها را در خزانه خیال خود ندارد، و در آنجا فقط الفاظ و ملموسات و امثال آنها وجود دارند، پس وقتی که او از غیب، علمی تلقی نماید، چنانکه در خواب یا واقعه‌ای اتفاق می‌افتد، پس این علم او به صورتی مجسم می‌گردد که در خزانه خیال او وجود دارد نه به صورت دیگری.

و هم ‌چنان‌که یک شخص عرب که غیر از زبان عربی با زبان دیگری آشنا نباشد هرگاه علمی در نشأت الفاظ برای او مجسم گردد، پس آن در لغت عرب برای او مجسم می‌شود نه در لغت دیگری.

و هم‌چنان که آن شهرهایی که در آنها فیل یافته می‌شود، هرگاه شیطان در شکل حیوان کریهه المنظری در خیال او بیاید در صورت فیل برای او مشاهده می‌شود، اما در مناطق دیگر خیر، و آن مناطقی که بعض چیزها در آنجا بزرگ قرار می‌گیرند و بعضی غذاها لذیذ و لباس‌های عمده در آنجا وجود دارند برای اهل آنجا نعمت و انبساط ملایکه به همان شکل دیده می‌شوند، اما در مناطق دیگر خیر.

و هم‌چنان که شخص عرب که به‌سوی انجام کاری متوجه است وقتی لفظ «راشد یا نجیح» را بشنود این برای او بر حسن انجام آن کار دلالت می‌کند، ولی برای غیر عرب خیر، و برخی از این نوع، در احادیث وارد شده است. پس همچنین در شرایع، علومی در نظر گرفته می‌شوند که پیش آن قوم خزانه می‌باشند و عقاید و عاداتی معتبر می‌باشند که بین آنها رسوخی دارند، و چنان بین آنها جریان پیدا می‌کنند که مرض «کَلَب» [۱۸]جاری می‌شود.

بنابراین، حرمت گوشت و شیر شتر بر بنی اسرائیل نازل گردید و بر بنی اسماعیل نازل نگردید. بنابراین، پاک و کثیف‌بودن هر غذایی به عادات عرب واگذار گردید. بنابراین، نکاح خواهرزاده بر ما حرام قرار گرفت و بر بنی اسرائیل خیر؛ زیرا آنان خواهرزادگان را از طایفه پدر می‌دانستند که با آنها هیچگونه آمیزش و ارتباطی نداشتند و آنها به منزله اجنبی تلقی می‌گشتند، برخلاف عرب‌ها.

و بنابراین، پختن گوساله در شیر مادرش برای آنان حرام بود و برای ما حرام نسیت؛ زیرا دانستن این که این تغییری برای خلق خدا و مخالف تدبیر خداست که آنچه را خداوند برای نشو و نما گوساله آفریده است سبب تجزیه و تحلیل جسم و ترکیب آن قرار گرفته است در ذهن یهود رسوخ داشت و در میان آنها مروج بود.

عرب‌ها از این علم خیلی دور بودند، حتی اگر به آنها القا می‌شد نمی‌توانستند آن را درک نموده بفهمند، و نمی‌دانستند که مدار مناسب به این حکم چیست، و آنچه در نزول شرایع اعتبار دارد تنها علوم و حالات و عقاید موجود در سینه‌ها نیستند؛ بلکه معتبرتر و بهتر آن اموری است که مردم بر آن نشو و نما یافته‌اند و عقل‌ها آنها را پذیرفته‌اند، اگرچه آنها را دانسته یا ندانسته باشند، چنانکه می‌بیند که در علاقات یک چیزی به صورت دیگری متمثل می‌شود، مثلاً جلوگیری از سَحَری خوردن، به مهرزدن روی دهان تعبیر می‌شود؛ زیرا مهرزدن مانند منع‌کردن است چه آن را استحضار داشته باشند یا خیر.

حق خداوند بر بندگان این است که تعظیم او را بجا بیاورند، و به هیچ وجه برخلاف امر او قدم برندارند، و واجب در میان مردم این است که مصلحت الفت و همکاری را برقرار نمایند، و کسی به دیگری اذیت و آزاری نرساند، مگر این که به مصلحت کلی در آن باشد.

بنابر این، اگر کسی با زنی عمل جنسی انجام داده و پنداشته باشد که او بیگانه‌ای است که چون بین او و خداوند حجاب برقرار است این عمل او جسارتی به بارگاه خداوند مسحوب می‌شود، اگرچه فی الواقع آن زن همسرش هم باشد؛ زیرا او بر حسب پندار خویش برخلاف امر خداوند قدم برداشته است.

اما اگر کسی با زنی عمل جنسی انجام داده می‌پندارد که او همسر خودش هست، او در نزد خداوند معذور قرار داده می‌شود.

و آن کسی که به روزه‌ گرفتن نذر کرده است بر حسب نذرش باید وفا نماید، ولی کسی که نذری نکرده است وفایی بر او لازم نیست، و کسی که در باره دین برای خود تشدد قایل باشد موافق به آن مأخوذ می‌گردد، سیلی‌زدن به یتیم جهت تأدیب خوب است و از روی تعذیب گناهی به حساب می‌آید، کسی که کاری به اشتباه و خطا یا از روی فراموشی انجام دهد در بسیاری از احکام مورد عفو قرار می‌گیرد، پس این اصل را علوم و عادات مخفی و ظاهر قوم تلقی می‌نماید و شرایع موافق به آن برایش متعین می‌گردند.

باید دانست که بسیاری عادات و علوم مخفی به گونه‌ای است که عرب و عجم بلکه تمام ساکنان مناطق معتدل و صاحبان مزاج‌های قابل اخلاق فاضله، روی آن اجماع و اتفاق دارند مانند اندوهگین ‌شدن برای مرده، نرم دل شدن به آن، افتخارکردن به حسب و نسب، خوابیدن بعد از گذشت یک چهارم و یا سوم از شب و مانند آن، و بیدارشدن به هنگام دمیدن سفیده صبح و غیره از آنچه ما در منافع بیان نمودیم، پس این عادات و علوم حق‌دارترند که معتبر قرار داده شوند، و پس از این عادات و عقایدی وجود دارد که ویژه آن کسی می‌باشند که به‌سوی ملت و قومی مبعوث شده باشد که آنها نیز معتبر می‌باشند و خداوند برای هرچیز قدری مقرر کرده است.

باید دانست که بسا اوقات نبوت تابع آیین گذشته قرار می‌گیرد، چنانکه خداوند می‌فرماید:﴿مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَۚ[الحج: ٧۸]. «آیین نیایتان، ابراهیم را [براى شما تشریع کرده است‏]» و نیز فرمود: ﴿وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِيمَ٨٣[الصافات: ۸۳]. «و ابراهیم از پیروان او بود».

رازش این است که بسیاری از ملت‌ها و اقوام قرن‌ها می‌گذرد و متدین به دین و آیین می‌باشند و تعظیم شعایر آن را بجا می‌آورند، و احکام مشهور آنچنان گسترش می‌یابند که جزء بدیهیات اولی قرار می‌گیرند که نمی‌توان آنها را انکار نمود، پس نبوت دیگر پشت سر آن می‌آید تا کجی‌های آن را راست و مفاسد آن را اصلاح نماید، بعد از آن که روایت و نقل‌ها از پیامبر گذشته اختلاف و آمیزش یافته است، پس احکام مشهور را تلاش و جستجو می‌کند، آنچه صحیح و موافق به قوانین سیاست ملی باشد آن را بجا گذاشته جهت عمل بر آن دعوت می‌نماید، و آنچه مورد تحریف قرار گرفته باشد آنها را بقدر نیاز تغییر می‌دهد، و آنچه سزاوار است که بر آن چیزی افزایش یابد پس در آن می‌افزاید. و بسا اوقات آن نبی در مطالبات و خواست‌های خویش به آنچه در این صورت گفته می‌شود که این نبی تابع آیین فلان نبی یا از گروه و پیروان او می‌باشد. و بسا اوقات نبوت‌ها به اعتبار آیین‌هایی که این نبوت در آنها نازل شده است باهم مختلف می‌باشند.

نوع دوم: از اسباب نزول مناهج به صورت خاص، آنست که به صورت امر عارضی و اتفاقی باشد، و این از آنجاست که اگرچه خداوند بالاتر از زمان است اما به وجهی از وجوه با زمان ارتباطی دارد، رسول خدا ج خبر داده است که خداوند پس از هر صد سالی حادثه بزرگی پدید می‌آورد، حضرت آدم و غیره از انبیاء در حدیث شفاعت نسبت به چیزی از آن باب خبر داده‌اند، چنان‌که هر یکی می‌گوید: «إِنَّ رَبِّى تَبَارَكَ وَتَعَالَى قَدْ غَضِبَ الْيَوْمَ غَضَبًا لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ» «بدرستی که پروردگارم امروز طوری غضبناک شده است که قبل از این نبوده و بعد از این نیز نخواهد بود».

پس وقتی که جهان برای افاضه شرایع و تعیین حدود آمادگی پیدا کند حق جل و علی تجلی نموده دین و آیین بر آنها نازل می‌فرماید، و در ملأاعلی موافق به آن همت قوی و سرشاری پدید می‌آید، پس در این صورت کوچک‌ترین سببی از اسباب عارضی کافی می‌باشد که درِ جود الهی را بزند «ومن دق باب الكريم انفتح» «و کسی درِ خداوند کریم را بزند باز می‌شود».

و شما می‌توانید از فصل بهار عبرت بگیرید که کمترین درخت‌کاری و بذرافشانی در آن چنان اثر می‌کند که چندین برابر آن در اوقات دیگر، آن تأثیر را نخواهد داشت. همت پیامبر و انتظار او برای چیزی، دعا و اشتیاق او و جستجو و تلاشش برای آن سبب بسیار قوی برای نزول قضا در این باره می‌باشد، وقتی که دعای آن حضرت ج سالی خشک را زنده می‌نماید، و بر گروه بزرگی غلبه و پیروزی پدید می‌آورد، و در غذا و شراب افزونی می‌آورد، پس در باره نزول حکم که روح لطیفی است که می‌توان به وجود امثالی در آن کمک گرفت چه شک و پنداری می‌تواند وجود داشته باشد.

بنابراین اصل، مناسب است که استنباط نمود که پدیدآمدن حادثۀ بسیار بزرگی در آن زمان که پیامبر ج با پیش‌آمدنش پریشان و سرگردان باشد مانند داستان تهمت حضرت عایشه، و سؤال سایلی که به پیش پیامبر ج مراجعه می‌نمود و به او گفتگو می‌کرد مانند داستان ظهار که پیامبر را در همّ و غم انداخت، سبب نزول احکام قرار گرفته باعث واضح‌ شدن حقیقت واقعه قرار گیرد.

هم‌چنین تأخیر نمودن ملتی از اطاعت و فرمانبرداری، اصرار ورزیدن بر گناه و معصیت و همچنین رغبت نمودن‌شان در چیزی و محکم چسبیدن به آن، و معتقد باشند که به هنگام ترک آن نسبت به خداوند تقصیر انجام داده‌اند، این موجب می‌گردد که بر آنها تشدد بکار رفته، مرغوب، واجب و منفور، حرام گردد.

و امثال همۀ این‌ها در بارانیدن جود مانند انسان نیک قوی الهمتی هستند که در انتظار وقتی است که روحانیت در آن گسترش می‌یابد، و سعادت تقویت می‌شود، پس آنگاه او با همت قوی خویش از خداوند می‌خواهد، پس در پذیرش خواسته‌اش تاخیری نخواهد شد، و به این مطالب در این آیه اشاره شده است که می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ[المائدة: ۱۰۱]. «اى مؤمنان، از چیزهایى مپرسید که اگر براى شما آشکار شود، شما را اندوهگین کند، و اگر وقتى که قرآن فرو فرستاده مى‏شود، از آن بپرسید، [سختى آن‏] برایتان آشکار خواهد شد».

و اصل مورد پسند این است که اینگونه اسباب نزول کم باشند؛ زیرا مصلحت مختص به آن وقت و زمان، موجب نزول آن حکم قرار می‌گیرد که برای زمان‌های بعد مصلحت نمی‌باشد، بلکه سبب تنگنای بعدیها قرار می‌گیرد، از اینجاست که رسول خدا ج سؤال‌کردن را نمی‌پسندید و می‌گفت: «ذَرُونِى مَا تَرَكْتُكُمْ، فَإِنَّمَا هَلَكَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِكَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ وَاخْتِلاَفِهِمْ عَلَى أَنْبِيَائِهِمْ». «مرا ترک کنید و به آنچه که شما را بر آن ترک کردم (بچسبید)، بدرستی که امتان گذشته به سبب سؤالات زیاد و اختلاف‌شان بر پیامبران‌شان، به هلاکت رفتند».

و نیز فرمود: «إِنَّ أَعْظَمَ الْمُسْلِمِينَ فِى الْمُسْلِمِينَ جُرْمًا مَنْ سَأَلَ عَنْ شَىْءٍ فَحُرِّمَ لأَجَلِ مَسْأَلَتِهِ». «در میان مسلمانان بزرگترین مجرم آن است که در باره چیزی سؤال کند، پس بخاطر سؤالش آن چیز حرام گردد».

و نیز در خبر آمده است: «اگر قوم بنی اسرائیل هر نوع گاوی را ذبح می‌کردند کفایت‌شان می‌کرد، اما آنان تشدد بکار بردند روی آنها تشدد بکار برده شد»، والله أعلم.

[۱۸] کلب: مرضی است که به سبب گازگرفتگی سک ایجاد می‌شود (هاری).