لازم است نمازها، اوقات مشخصی داشته باشند:
چون فایدۀ نماز که عبارت است از غوطهخوردن در عمق شهود و منسلک شدن در رشتۀ ملایکه، بدون مداومت و ملازمت بر آن بدست نمیآید، و این نیز امکان ندارد که به چنین چیزی مأموریت داده شوند که با آن، منافع ضروری از دست بروند و مردم کلاً از احکام طبیعت خارج گردند، حکمت الهی لازم دانست که به محافظت نماز و نگهداری از آن بعد از مدتی مأموریت داده شود تا این که قبل از ادای آن انتظار داشته و برای آن آمادهگیری نمایند، اما رنگ آن و پرتوافکنی نورش بعد از ادای آن در حکم نماز قرار میگیرد، و در اوقات فراغت از نماز، ذکر الله مد نظر قرار گرفته دل به اطاعت خداوند معلق باشد، پس مثال وضع مسلمان مانند وضع یک اسب میباشد که با میخی بسته باشد، و به ارتفاعاتی بالا رفته و باز بهسوی میخ برگردد، و تاریکی گناهان و غفلت در ته دل داخل نشود، این است تداومی که بتوان آن را انجام داد، در صورتی که انجام تداوم حقیقی ممتنع گردد.