موجبات وضو که صحابه بر آن اجماع دارند:
موجبات وضو در شریعت ما سه درجه دارند:
یکی آنست که: جمهور صحابه بر آن اجماع نمودهاند و روایات بر آن متفق شده و عمل بر آن رواج دارد، آنها عبارتاند از ادرار، مدفوع، باد، مذی، خوابگران و امثال آن.
رسول خدا ج فرمود: «وِكَاءُ السَّهِ الْعَيْنَانِ». «بندش مقعد با چشمهاست» و نیز فرمود: «فَإِنَّهُ إِذَا اضْطَجَعَ اسْتَرْخَتْ مَفَاصِلُهُ» یعنی در خواب سنگین احتمال شل شدن اعضا و بیرونآمدن باد وجود دارد، و به گمانم با این، سبب دیگری نیز وجود دارد، و آن این که خواب نفس را بلید و کند ذهن میگرداند و کارهای شکننده وضو انجام میگیرند.
رسول خدا ج در باره مذی فرمود: «يَغْسِلُ ذَكَرَهُ وَيَتَوَضَّأُ». «ذکر خود را شسته وضو بگیرد»، در این شکی نیست که با بازی با همسر لذتی پایینتر از لذت جماع حاصل میشود، لذا شایسته است که مستوجب طهارتی پایینتر از طهارت کبری باشد.
رسول خدا ج در حق کسی که شک داشته باشد فرمود: «لاَ يَخْرُجَنَّ مِنْ الْمَسْجِدِ حَتَّى يَسْمَعَ صَوْتًا أَوْ يَجِدَ رِيحًا» یعنی تا یقین حاصل نکرده است تنها به شک نماز را قطع نکند، چون حکم بر خروج از سبیلین دایر است، مقتضایش این است که در میان خروج حقیقی و مشتبه آن، فرق گردد، هدف از آن این است که شدت و زیادهروی نشود.
درجه دوم: از موجبات وضو آنست که فقهای صحابه و تابعین از اسلاف، در آن اختلاف داشته باشند، و روایات از رسول خدا ج نیز متعارض باشند، مانند: «مسّ ذکر» که پیامبر ج در بارۀ آن فرمود: «مَنْ مَسَّ ذَكَرَهُ فَلْيَتَوَضَّأْ». «هر کسی به ذکرش دست زد باید وضو بگیرد»، حضرت عبدالله بن عمر، سالم، عروه و گروهی دیگر به آن قایل هستند، اما حضرت علی و عبدالله بن مسعود و فقهای کوفه آن را رد کردند، و دلیل آنها قول رسول خدا ج است که فرمود: «هل هو إلا بضعة منه» «او نیست مگر پاره گوشت از بدنش» روی منسوخیت یکی از این دو حدیث یقین بدست نیامده است.
و مانند دستزدن به زن که حضرت عمر، ابن عمر، ابن مسعود و ابراهیم به آن قایل هستند، زیرا خداوند فرموده است: ﴿أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ﴾[النساء: ۴۳]. «یا با زنان مساس کرده باشید».
و هیچ حدیثی آن را تأیید نمیکند بلکه حدیث عایشه آن را رد میکند، ولی از آنجا که در سند حدیث عایشه لانقطاع وجود دارد، مورد نظر قرار گرفته است، به نظرم اینگونه علل میتوانند در ترجیح یکی از دو حدیث بر دیگری اعتباری داشته باشند، نه این که در هنگام تعارض علت ترک حدیثی باشند، والله أعلم.
حضرت عمر و عبدالله بن مسعود برای جنب تیمم را اجازه نمیدادند، لذا آیه در نزد آنان بر لمس محمول است، اما از عمران، عمار و عمرو بن العاص به روایت صحیح تیمم از جنابت ثابت است و بر این، اجماع منعقد گردیده است، حضرت عبدالله بن عمر ب در این باره بر احتیاط عمل میکرد، حضرت ابراهیم از ابن مسعود تقلید مینمود، اما چون برای امام ابوحنیفه وضع دلیل حضرت عبدالله بن مسعود واضح گردید با وجود این که به شدت از مذهب ابراهیم اتباع میکرد قول ابن مسعود را ترک کرد، خلاصه این که فقهای بعدی در باره «مس امراة و مس ذکر» سه گروه قرار گرفتند: یکی به ظاهر متمسک شد، دیگری کلاً آنها را ترک دادند، گروه سوم دستزدن به شهوت از دستزدن بدون شهوت را جدا قرار داد که در اول به نقض وضو قایل شد، و در دومی به نفی آن.
ابراهیم به خروج خون روان و استفراغ به پری دهان به وضو قایل است و امام حسن بصری از قهقهه در نماز، به وضو قایل است و دیگران از این امور به وضو قایل نیستند، و در هریکی از اینها حدیثی وجود دارد که آشنایان به علم حدیث روی تصحیح آنها اجماع ننمودهاند، صحیحترین مسلک در این باره این است که هر کسی به احتیاط کار بکند دین و آبروی خود را حفظ خواهد نمود، و اگر نه در شرع خالص بر او گرفتی نیست.
و در این شکی نیست که دست زدن به زن شهوت را تهییج مینماید که در آن لذتی پایینتر از لذت جماع را در بر خواهد داشت، و دست زدن به آله تناسل امر قبیحی است. بنابر این، از گرفتن آن به دست راست در وقت استنجا نهی شده است، پس وقتی که کسی آله تناسل را در قبضۀ خود گرفت صد در صد این از کارهای شیاطین میباشد، خون روان و استفراغ به پری دهان بدن را آلوده میکنند و نفس را تنبل بار میآورند خنده قهقهه در نماز گناهی است که نیاز به کفاره دارد، لذا اگر شرع به وضو گرفتن از آن دستور بدهد جای تعجب نخواهد شد، و همچنین اگر به وضوء از آن دستور ندهد یا در وضو گرفتن ترغیب نماید، بدون این که آن را لازم قرار بدهد بازهم در آن تعجبی نخواهد شد.
درجه سوم: از موجبات وضو آنست که در آن از الفاظ حدیث شبههای پدید آید، ولی فقهای صحابه و تابعین بر ترک وضو از آن اجماع کردهاند، مانند وضوگرفتن از خوردن «ما مسته النار» زیرا عملکردن رسول خدا ج، خلفای راشدین، ابن عباس، ابوطلحه و غیره برخلاف آن واضح و روشن است، و جابرس بیان فرموده است که منسوخ است، سبب وضو از آن این است که نفعی است کامل، و ملایکه آن را انجام نمیدهند، پس در استعمال آن یک گونه انقطاع از مشابهت به ملایکه حاصل میشود، و نیز آنچه به آتش پخته میشود مردم را به یاد آتش جهنم میاندازد. بنابراین، از داغکردن بدون ضرورت ممانعت شده است، لذا مناسب نیست که انسان قلب خود را به آن مشغول بدارد.