امام شافعی بین رأی و قیاس فرق قایل شد و قیاس را پذیرفت:
از آن جمله این که: گروهی را از فقهاء میدید که رأی را که شرع آن را گنجایش نمیدهد، با قیاس که آن را ثابت کرده است، آمیخته میکنند، و هیچ یکی را از دیگری ممتاز نمینمایند، و آن را گاهی به نام استحسان یاد میکنند، و هدفم از رأی آنست که مظنه حرج و مصلحت را علت حکم قرار دهند، و قیاس عبارت از درآوردن علت از حکم منصوص است که حکم بر آن دایر میگردد، پس امام شافعی اینگونه آرای را کاملاً باطل اعلام نمود.
و فرمود: «من استحسن فإنه أراد أن يكون شارعاً»مانند رشد یتیم که امری است مخفی پس بجای رشد سن ۲۵ سالگی را قرار دادند و گفتند: هرگاه یتیم به سن بیست و پنج سالگی رسید باید مال او به او تحویل گردد، و گفتند: این استحسان است، و مقتضای قیاس آنست که مال به او سپرد نشود، خلاصه این که وقتی امام شافعی این قبیل امور را در روش گذشتگان مشاهده نمود، فقه را از سر نو ترتیب داد، اصول آن را تأسیس و فروع را تفریع نمود و کتبی در این باره تصنیف کرد که بسیار جید و مفید بودند، فقها به آن روی آوردند و در مختصرکردن و تشریحنمودن آن تصرف کردند، نحوه استدلال و تخریج را بیان داشتند سپس در مناطق پراکنده شدند پس این مذهب امام شافعی قرار گرفت، والله أعلم.