منشأ سوء معرفت به اشراک و تشبیه:
سوء معرفت با هردو قسمش [۱۴]از دو سبب پدید میآید:
یکی آن که انسان نتواند پروردگار خود را کاملاً بشناسد، زیرا او تعالی مافوق صفات بشری و منزه از علائم موجودات و محسوسات میباشد، و تدبیرش بر این است که مردم مورد خطاب قرار نگیرند، مگر به آنچه که در ذهن آنها توان تحملش را دارند.
اصل در این باره این است که هیچ موجود یا معدومی، متحیز یا مجردی نیست که علم انسان به آن متعلق نگردد، چه به حضور صورتش و یا به صورت تشبیه و مقایسه تا جایی که به عدم مطلق و مجهول مطلق نیز تعلق پیدا میکند، پس عدم از جهت معرفت با وجود این که بوجود متصف نمیشود دانسته میشود، و مفهوم مشتق (علی صیغۀ المجهول) معلوم میگردد و همچنین مفهوم مطلق، پس این اشیا جمعآوری میشوند و بعضی با بعضی کنار هم گذاشته میشوند که از مجموع آنها صورت ترکیبی مرتب میگردد، و این وسیله انکشاف امر بسیطی است که وجود خارجی و ذهنی ندارد و به یک نحو میخواهند در تصور درآید.
همچنان که گاهی بهسوی یک مفهوم نظری و تئوری توجه میشود، پس چنین چزی در نظر گرفته میشود که برای آن جنسی یا فصلی قرار گیرد، پس آن دوتا را کنار هم قرار داده صورت ترکیبی بدست میآید که وسیله انکشاف آن باشد، پس مخاطب قرار میگیرند که خدا موجود است نه مانند موجودی ما، و زنده است نه مانند زندگی ما، خلاصه این که صفاتی را در نظر میگیرد که در حاضرین مورد مدح و ستایش هستند، و سه تا مفهوم در مشاهدات در نظر میگیرد: یکی آن که چیزی را در نظر میگیرد که دارای این صفات باشد و از آن، آثار این صفات صادر گردند، دوم چیزی دیگر را مورد توجه قرار میدهد که دارای این صفات نباشد و درخور آن هم نباشند، سوم چزی را در نظر میگیرد که دارای چنین صفاتی نباشد، اما شایستگی آنها را داشته باشد، مانند زنده، جماد و مرده، پس این صفات به وسیله ثبوت آثارش ثابت میگردند، و این تشبیه بدین طریق جبران میگردد که «لیس کمثلنا».
سبب دوم: از اسباب سوء معرفت این است که صورتهای محسوسه با آرایش خویش و لذات با جمال خویش برای انسان متمثل گردند، و صورتها حسّی نیروی علمی را پر کنند، پس قلب او مطیع آنها قرار گیرد و توجه خالص بهسوی حق ندارد، تدبیر این است که انسان باید تمرینات و اعمالی انجام دهد تا به وسیله آنها آماده تجلیات عالیه قرار گیرد، اگرچه در قیامت باشد، و اعتکافاتی انجام دهد و مشاغل را بقدر امکان برطرف نماید، چنانکه رسول خدا ج پردهای را که دارای تصویر بود پاره کرد، و لباسی که علامتها و تصاویری روی آن بود از تن خود بیرون کشید، والله أعلم.
[۱۴] اشراک و تشبیه.