انبیاء ماموریت دارند که منافع را تعدیل نمایند:
باید دانست که رضایت خداوند در این نیست که منافع و نیاز دوم و سوم فروگذاشت گردند، و هیچیکی از انبیاء †نیز به آن دستور نداده است، و حقیقت امر آنچنان نیست که بعضی از اقوام که به کوهها فرار نمودهاند پنداشتهاند، و از این جهت که با مردم در خیر و شر اختلاط و آمیزش نداشتهاند در ردیف وحشیها قرار گرفتهاند، از اینجا بود که رسول خدا ج انقطاع از دنیا برای عبادت را بر کسی که به آن تصمیم گرفته بود، رد نمود، و فرمود: «ما بعثت بالرهبانية وإنما بعثت بالملة الحنيفية السمحة». «که من به ترویج رهبانیت مبعوث نشدهام، بلکه برای ترویج آیین متمایل به حق و آسان مبعوث شدهام»، بلکه انبیاء †دستور دادهاند تا منافع تعدیل گردند، و در آنها مانند کسانی نباشند که به مثل پادشاهان عجم غرق در رفاهیت قرار گرفتهاند، و همچنین مانند آنها هم قرار نگیرند که در قله کوهها سکونت ورزیده در ردیف وحوش قرار گرفتهاند.
در اینجا دو قیاس معارض یکدیگر وجود دارد:
یکی آن که ترفه خوب است مزاج به آن تندرست و اخلاق به آن استوار و معانی که انسان به آنها از ابنای جنس خود ممتاز میگردد به آن ظاهر میشوند، غباوۀ و تنبلی از سوء تدبیر، سرچشمه میگیرند.
دوم این که ترفه قبیح است، زیرا منازعات و مشارکات، رنج و زحمت، اعراض از جانب غیب و فروگذاشت تدبیر آخرت را به دنبال دارد. بنابراین، آنچه مورد پسند است این است که میانهروی برقرار بشود، و منافع ابقا گردند، و همراه با آن از اذکار و آداب استفاده شود، و فرصتهایی پیدا کرده در آنها بهسوی ذات جبروت توجه نمایند.