۴- آنچه را غیر از متعمقین نفهمند اعتباری ندارد:
ولی آنچه غیر از متعمقین علم معانی، کسی دیگر آن را درک نمیکند اعتباری نخواهد داشت، سپس نوبت آنست که به مضمون کلام، روی آن استدلال میگردد، و بزرگترین آن هم بر سه قسم است:
درج فی العموم: مانند آن که میگویند: «الذئب ذو ناب وكل ذي ناب حرام». «گرگ دارای دندان نیش است و هرچه دارای دندان نیش باشد حرام است» و توضیح آن موافق به قیاس اقترانی است و همین است منظور قول رسول خدا ج که فرمود: «مَا أُنْزِلَ عَلَىَّ فِى الْحُمُرِ شَىْءٌ إِلاَّ هَذِهِ الآيَةُ الْفَاذَّةُ الْجَامِعَةُ». «در باره الاغ چیزی بر من نازل نشده، مگر تنها این یک آیه جامع»، ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ٨﴾[الزلزلة: ٧-۸]. «کسی که به اندازۀ ذرهای کار نیک انجام دهد پاداش آن را خواهد دید و کسی که به اندازۀ ذرهای کار بد انجام دهد کیفر آن را خواهد دید».
و از همین قبیل است استدلال حضرت ابن عباس ببه این آیه: ﴿فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡۗ﴾[الأنعام: ٩۰]. «پس به راههای ت آنان اقتدا کنی» و به این آیه: ﴿وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاكِعٗاۤ وَأَنَابَ٢٤﴾[ص: ۲۴]. «داود دانست که ما او را آزمودیم. در نتیجه از پروردگارش آمرزش خواست و فروتنانه [به سجده] افتاد و رو [به سوى خدا] آورد».
که فرمود: «نبيكم أمر بان يقتدي به» «پیامبر شما امر کرد که به او اقتدا شود».
دوم: استدلال بالملازمة او المنافات، مانند مقوله زیر: «لو كان الوتر واجبا لم يؤد على الراحلة لكنه يؤدى كذلك». «اگر نماز وتر واجب میبود در هنگام سواری انجام نمیشد، ولی انجام میشود» و بیان این با قیاس شرطی است، و از این قبیل است قول خداوند که فرمود: ﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ﴾[الأنبیاء: ۲۲]. «اگر در آسمان و زمین معبودانی غیر خدا میبودند تباه میشدند».
سوم: قیاس، آن عبارت است از این که صورتی به صورت دیگری تمثیل گردد، مثل الحمص ربویٌ کالحنطه، و از این قبیل است قول رسول خدا ج که فرمود: «أرأيت لو كان على أبيك دين فقضيته عنه أكان يجزي عن؟ قال: نعم، قال: فاحجج عنه». «نظر تو چیست؟ آیا اگر پدرت مدیون باشد و دینش را از جای او ادا کنی آیا از طرفش ادا نمیشود؟ عرض کرد چرا. پیامبر فرمود: پس عوض او حج بکن» والله أعلم.