در اینجا قواعد کلی وجود دارد که جزئیات ترغیب و ترغیب به آنها برمیگردند:
باز در اینجا قواعد کلی وجود دارد که جزئیات ترغیب و ترهیب به آنها برمیگردند، فقهای صحابه آنها را به طور اجمال میدانستند، اگرچه به طور تفصیل آنها را جمعبندی نکرده بودند چنانکه گفتۀ رسول خدا ج بر آنچه ذکر کردیم دلالت دارد که فرمود «وَفِى بُضْعِ أَحَدِكُمْ صَدَقَةٌ. فَقَالُوا: يَأْتِى أَحَدُنَا شَهْوَتَهُ، وَيَكُونُ لَهُ فِيهَا أَجْرٌ؟ قَالَ: أَرَأَيْتُمْ لَوْ وَضَعَهَا فِى حَرَامٍ كَانَ عَلَيْهِ وِزْرٌ». «در جماعکردنتان صدقه هست. گفتند: یکی از ما شهوتش را ارضا میکند، در حالی که در آن اجر و ثواب هست؟ فرمود: آیا اگر آن را در حرام قرار میداد آیا گناه نمیبود؟». توقف صحابه در این مسئله و مشتبهبودن حقیقت آن بر آنها فقط از آنجا بود که میدانستند که اعمال با جزای آنها مناسبت دارند و آن بهسوی یک اصل معقول المعنی برمیگردد، و اگر این نمیبود سؤال آن و جواب رسول خدا ج معنی نخواهد داشت، و این قول من نظیر آنست که فقهاء در باره این حدیث که آن حضرت ج فرمود: «لَو كَانَ عَلَى أَبِيكَ دَيْنٌ أَكُنْتَ قَاضِيَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَدَيْنُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ يُقْضَى». «آیا اگر پدر شما دِینی بر گردن داشت آن را ادا نمیکردی؟ گفت: بله فرمود: پس دَین خدا شایستهتر است که پرداخت گردد» گفتهاند که: حدیث بر این دلالت دارد که احکام وابسته به اصول کلی میباشند.
حاصل سؤال این است که صدقات برمیگردند به تهذیب نفس مانند تسبیح، تهلیل و تکبیر، یا اقامه مصلحت در باره نظام شهر، و این که سیئات برمیگردند به ضد این دو امر، و قضای شهوتِ شرمگاه تابع انگیزه حیوانی است، و در آن مصلحتی بیش از آنچه در عادات است نمیباشد، یا مانند آن از آنچه که وابسته به شناخت کلی و غریببودن رجوع مساله به آن است.
و حاصل جواب این که عمل جنسی با منکوحه مرد و زن را عفیف نگه میدارد و از آنچه نسبت به قضای شهوت در غیر محل احتمال میرفت نجات میدهد.