حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

قصه عمر سبا پیامبر صدر روز حدیبیه

قصه عمر سبا پیامبر صدر روز حدیبیه

بخاری در التفسیر از حبیب بن ابی ثابت روایت نموده، که گفت: نزد ابووائل آمدم تا در مورد (خوارج) از وی سئوال کنم. گفت: ما در صفّین بودیم، و مردی گفت: آیا آنانی را که به‌سوی کتاب خدا فرا خوانده می‏شوند نمی‏بینی؟ علی بن ابی طالب سگفت: بلی [۱۸]، سهل بن حنیف سگفت: خویشتن را متهم کنید! ما خود را در روز حدیبیه - صلحی که میان پیامبر صو مشرکین صورت گرفت - در حالی دریافتیم، که اگر مجالی برای جنگ می‏دیدیم می‏جنگیدیم، و عمر سآمد و گفت: آیا ما بر حق و آنان بر باطل نیستند؟ آیا کشته‏های ما در جنت و کشته‏های آنان در آتش نیستند؟ گفت: «بلی»، حضرت عمر افزود: پس چرا ذلت را در دین‌مان قبول می‏کنیم، در صورتی که خداوند در میان ما فیصله ننموده است بر می‏گردیم؟! پیامبر صفرمود: «ای ابن الخطاب من رسول خدا هستم، و خداوند ابداً مرا ضایع نخواهد ساخت»، آن گاه خشمناک برگشت، و با بی‌صبری نزد ابوبکر سآمد و گفت: ای ابوبکر آیا ما بر حق و آنان بر باطل نیستند؟ گفت: ای ابن خطاب، وی پیامبر خداست، و خداوند هرگز و ابداً او را ضایع نخواهد ساخت، و همین بود که سوره فتح نازل گردید [۱۹]. این را بخاری در جاهای دیگری هم روایت نموده، و مسلم [۲۰]و نسایی آن را از طرق دیگری از سهل بن حنیف روایت کرده‏اند، و در بعضی الفاظ آن آمده: ای مردم، نظر و رأی خویش را متهم کنید، و من خود را در روز ابوجندل در حالی دیدم که اگر قدرت می‏داشتم امر رسول خدا صرا نمی‏پذیرفتم، بلکه آن را به طور حتم رد می‏نمودم، و در روایتی آمده: آن گاه سوره فتح نازل گردید، و رسول خدا صعمربن خطاب سرا طلب نمود و آن را برایش تلاوت نمود. این چنین در تفسیر ابن کثیر (۲۰۰/۴) آمده است.

کل این حدیث در باب دعوت به‌سوی خدا، در قصه صلح حدیبیه به روایت بخاری از طریق مسوربن مخرمه سو مروان گذشت و در آن آمده است که ابوجندل گفت: ای گروه مسلمانان، من در حالی که مسلمان شده، آمده‏ام، دوبار به طرف مشرکین برگردانیده می‏شوم؟! آیا آنچه را من دیدم نمی‏دانید - وی در راه خداوند أعذاب سختی دیده بود - عمر سمی‏گوید: من در این هنگام نزد پیامبر صآمده گفتم:آیا تو به حق، نبی خدا نیستی؟ گفت: «بلی [هستم]»، گفتم:آیا ما بر حق و دشمن ما بر باطل نیست؟ گفت: «بلی [هست]»، گفتم: پس با این وضع چرا ما خواری و ذلت را بر خود بخریم و در دین‌مان زیر بار ذلت برویم؟ گفت: «من رسول خدا هستم، و هرگز نافرمانی او را نخواهم کرد، و او نصرت دهنده من است». گفتم: آیا برای ما نمی‏گفتی که به خانه [۲۱]خواهیم رفت و آن را طواف خواهیم نمود؟ گفت: «بلی، ولی من این را برایت گفته بودم که ما امسال آن را طواف خواهیم کرد؟» گفتم: نه، پیامبر صفرمود: «تو به‌سوی آن می‏آیی و آن را به طور حتم طواف می‏کنی». عمر سمی‏گوید، نزد ابوبکر سآمده گفتم: ای ابوبکر، آیا این به حق پیامبر خدا نیست؟ گفت: بلی هست. گفتم:آیا ما بر حق و دشمن ما بر باطل نیست؟ گفت: بلی هست. عمر می‏گوید: گفتم: پس با این وضع چرا ما خواری را قبول کنیم و در دین‌مان زیر بار ذلت برویم؟! ابوبکر گفت: ای مرد، وی پیامبر خداست، و نافرمانی پروردگارش را نمی‏کند، و پروردگارش ناصر و یاور اوست، به امر وی چنگ زن و با او مخالفت مکن، چون به خدا سوگند، وی بر حق است. گفتم: آیا وی برای ما نمی‏گفت که ما به خانه می‏آییم و آن را طواف می‏کنیم؟ گفت: بلی، ولی آیا به تو گفته بود که امسال آن را طواف خواهی کرد؟ گفتم: نخیر. ابوبکر گفت: تو حتماً به کعبه می‏آیی، و آن را طواف می‏کنی. عمر سمی‏گوید: پس من به خاطر این رفتارم کارهای نیکی را انجام دادم [۲۲].

[۱۸] مردی که حرف قبلی را با اقتباس از قرآن گفت، هدف جنگ را دارد، و برای علی می‏گوید: باید با این‏ها که باغی‏اند، و ما بر حق هستیم بجنگیم، و علی حرف او را تایید می‏کند، ولی سهل بن حنیف با تردید این گفته‏ها، و با اشاره به حالت مسلمانان در صلح حدیبیه، که آماده جنگ بودند، و پیامبر صآن را قبول ننموده، و به صلح تن داد، مسلمانان را به صلح فرا می‏خواند، به اقتباس از تیسیرالقاری، بخش تفسیر سوره فتح. م. [۱۹] بخاری (۴۸۴۴). [۲۰] مسلم در کتاب الجهاد به شماره (۹۴) احمد (۳/ ۴۸۶). [۲۱] یعنی خانه خدا. م. [۲۲] بخاری (۲۷۳۱، ۲۷۳۲) احمد (۴/ ۳۳۰).