حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

دعای عمر و درخواستش از مردم که آمین بگویند و دعایش در عام الرماده

دعای عمر و درخواستش از مردم که آمین بگویند و دعایش در عام الرماده

ابن سعد (۲۷۵/۳) از جامع بن شداد از یکی از اقربایش روایت نموده، که گفت: از عمربن خطاب سشنیدم که می‏گفت: سه کلمه است که وقتی آن‏ها را گفتم بر آن آمین بگویید: «اللهم إني ضعيف فقوني، اللهم إني غليظ فليني، اللهم إني بخيل فسخنى». ترجمه: «بار خدایا، من ضعیف هستم قویم بساز، بار خدایا، من خشن هستم نرمم بساز، بار خدایا من بخیل هستم سخیم بساز».

وی هم چنان (۳۲۱/۳) از سائب بن یزید روایت نموده، که گفت: سوی عمربن خطاب سروزی در [عام] الرمادۀ در صبحگاهان نگاه نمودم، وی در یک حالت توأم با خشوع و تضرّع قرار داشت و چادری بر تن داشت که به زانوهایش نمی‏رسید صدایش را به استغفار بلند می‏نمود و چشم‏هایش بر گونه‏هایش اشک می‏ریختند، و در طرف راستش عباس بن عبدالمطلب سقرار داشت،وی در آن روز در حالی که روبروی قبله قرار داشت و دست‏هایش را به‌سوی پروردگارش فریاد بلند نمود، و دعا نمود و مردم هم با او دعا کردند، بعد از آن دست عباس را گرفت و گفت: «الـهم إِنَّا نَسْتَشْفِعُ بعم رسولك اليك». ترجمه: «بار خدایا، عموی رسولت را نزد تو شفاعت کننده می‏آوریم»، و عباس برای مدت طولانی در پهلویش ایستاد، و عباس هم دعا می‏نمود و چشم‌هایش اشک می‏ریخت.