دعای عمر و درخواستش از مردم که آمین بگویند و دعایش در عام الرماده
ابن سعد (۲۷۵/۳) از جامع بن شداد از یکی از اقربایش روایت نموده، که گفت: از عمربن خطاب سشنیدم که میگفت: سه کلمه است که وقتی آنها را گفتم بر آن آمین بگویید: «اللهم إني ضعيف فقوني، اللهم إني غليظ فليني، اللهم إني بخيل فسخنى». ترجمه: «بار خدایا، من ضعیف هستم قویم بساز، بار خدایا، من خشن هستم نرمم بساز، بار خدایا من بخیل هستم سخیم بساز».
وی هم چنان (۳۲۱/۳) از سائب بن یزید روایت نموده، که گفت: سوی عمربن خطاب سروزی در [عام] الرمادۀ در صبحگاهان نگاه نمودم، وی در یک حالت توأم با خشوع و تضرّع قرار داشت و چادری بر تن داشت که به زانوهایش نمیرسید صدایش را به استغفار بلند مینمود و چشمهایش بر گونههایش اشک میریختند، و در طرف راستش عباس بن عبدالمطلب سقرار داشت،وی در آن روز در حالی که روبروی قبله قرار داشت و دستهایش را بهسوی پروردگارش فریاد بلند نمود، و دعا نمود و مردم هم با او دعا کردند، بعد از آن دست عباس را گرفت و گفت: «الـهم إِنَّا نَسْتَشْفِعُ بعم رسولك اليك». ترجمه: «بار خدایا، عموی رسولت را نزد تو شفاعت کننده میآوریم»، و عباس برای مدت طولانی در پهلویش ایستاد، و عباس هم دعا مینمود و چشمهایش اشک میریخت.