دستور پیامبر صبه یارانش در مورد تعلیم وفد عبدالقیس
امام احمد (۲۰۶/۴) از شهاب بن عباد روایت نموده که: وی از یکی از اعضای وفد عبدالقیس شنید که میگفت: نزد رسول خدا صآمدیم، و خوشیشان به آمدن ما افزون گردید، هنگامیکه نزد قوم رسیدیم، برای ما جای گشودند و نشستیم، آن گاه پیامبر صبه ما خوش آمد گفت، و برای ما دعا نمود و بعد از آن بهسوی ما نگریست و گفت: «سید و زعیمتان کیست؟» همه بهسوی منذربن عائذ اشاره نمودیم، پیامبر صفرمود: «آیا همین روی شکسته؟» و آن نخستین روزی بود که این اسم بر وی گذاشته شد، البته به خاطر ضربه سم خری که در رویش بود، گفتیم: آری، ای رسول خدا، وی از قوم عقب مانده بود، و شترهای قوم را بست و بارها و متاعشان را جمع نمود، باز کیسهاش را بیرون نمود، و لباسهای سفر را از تن کشید و لباسهای نیکویش را بر تن نمود، بعد بهسوی پیامبر صدر حالی آمد، که وی پایش را دراز نموده و تکیه زده بود، هنگامی که الاشج «روی شکسته» به وی نزدیک گردید، قوم برایش جای گشودند و گفتند: اینجا ای اشج، پیامبر صنشست و خود را برابر نمود و پایش را جمع کرد و گفت: «اینجا ای اشج»، وی در طرف راست پیامبر صنشست، و پیامبر صبرابر نشست و او را خوش آمد گفت و با او مهربانی نمود، بعد از آن او را از سرزمینش پرسید، و برایش قریههای صفا، مشقر وغیره قریههای هجر را نام برد، منذر گفت: پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا، تو به آسمان قریههای ما از ما عالمتری!! فرمود: «من به سرزمینتان قدم گذاشتهام و در آن برایم وسعت آورده شده است»، میگوید: بعد از آن بهسوی انصار متوجه شد وگفت: ای گروه انصار، برادرانتان را عزت کنید، چون آنان در اسلام شبیه شما هستند، و در موی و پوست مشابهترین مردم به شمااند، به رضایت و بدون اکراه و بدون هلاک شدن، اسلام آوردهاند، نه چون قومی که از اسلام آوردن انکار نمودند و کشته شدند».
هنگامی که (صبح نمودند) پیامبر صفرمود: «عزت و مهمان نوازی برادرانتان را برایتان چگونه یافتید؟» گفتند: آنان را برادران نیکویی یافتیم، فرشهایمان را نرم نمودند، طعاممان را نیکو ساختند و شب و روز را در تعلیم کتاب پروردگارمان و سنت نبیمان برای ما سپری نمودند. آن عمل پیامبر را صخوش آمد، و از آن خوشحال شد، بعد از آن فرد، فرد ما را از نزدیک ملاحظه نمود و چیزهایی را که یاد گرفته بودیم، و به ما آموزش داده شده بود از ما پرسید، کسی از ما التحیات، ام الکتاب یک سوره و دو سوره، یک سنت و دو سنت را آموخته بود... و حدیث را به طول آن متذکر شده [۴۲۸]. منذری در الترغیب (۱۵۲/۴) میگوید: این حدیث را به طولش احمد به اسناد صحیح روایت نموده، و هیثمی (۱۷۸/۸) میگوید: رجال آن ثقهاند.
و عبدالرزاق از ابوسعید خدری سروایت نموده، که گفت: نزد پیامبر صنشسته بودیم، فرمود: «وفد عبدالقیس نزدتان آمد»، و ما چیزی را نمیدیدیم، بعد ساعتی درنگ نمودیم، ناگهان متوجه شدیم که آمدند، برای پیامبر صسلام دادند، و پیامبر صبه آنان گفت: «ایا چیزی از خرمایتان همراهتان هست - یا گفت: از توشهتان -؟» گفتند: آری، بعد امر نمود و پارچهای چرمی پهن گردید، و آنان خرماهای باقیمانده را که همراهشان بود روی آن ریختند، بعد پیامبر صیارانش را جمع نمود، و گفت: «این خرما را برنی مینامید و این را این چیز، و این را این چیز» - اشاره به رنگهای خرما - گفتند: آری، بعد از آن هر یک از آنان را به مردی از مسلمانان سپرد، و دستور داد که وی را نزد خود مهمان نگه دارد و به او قرائت و نماز یاد دهد، و آنان یک هفته درنگ نمودند، باز ایشان را طلب نمود و دریافت که نزدیک شده بیاموزند و بفهمند، و آنان را به دیگران سپردند [۴۲۹]، و ایشان را یک هفته دیگر گذاشت، باز طلبشان نمود و دریافت که خواندهاند و فهمیدهاند، آنان گفتند: ای رسول خدا، بهسوی سرزمین خویش مشتاق شدهایم، و خداوند خیر را به ما آموخته و ما را فهمانیده است، فرمود: «بهسوی سرزمینتان برگردید»، [با خود] گفتند: اگر پیامبر خدا صرا از نوشیدنی بپرسیم که در سرزمینمان مینوشیم... و حدیث را در نهی از نبیذ ساختن در دباء، نفیر و حنتم [۴۳۰]، ذکر نموده [۴۳۱]. این چنین در الکنز (۱۱۳/۳) آمده است.
[۴۲۸] احمد (۴/ ۲۰۶). هیمثی (۸/ ۱۷۸) می گوید: رجالش ثقه هستند. [۴۲۹] این چنین در اصل آمده، و در منصنف عبدالرزاق آمده: «به غیر آنان» یعنی کسان اولی. [۴۳۰] «دباء» کدو را گفته میشود و مراد در اینجا ظرفی است که از کدو درست کرده میشد. «نقیر» ظرفی را گویند که از بیخ درخت خرما درست کرده شود. «حنتم» کوزه گلی را گویند که به خاطر طول مکث سبز شده باشد یا رنگ شده باشد. [۴۳۱] سند آن ضعیف است. عبدالرزاق (۱۶۹۳۰) حاکم (۴/ ۲۰۴) آلبانی آن را در الصحیحة ذیل حدیث شمار (۱۸۴۴) ضعیف دانسته. همچنین بخاری در ادب المفرد (۱۱۹۸) به مانند آن که سند آن ضعیف است. نگا: ضعیف الادب (۱۶۲).