رغبت و علاقمندى ابوهریره سبه علم
ابونعیم در الحلیه (۳۸۱/۱) از ابوهریره سروایت نموده، که رسول خدا صفرمود: «آیا از این غنایم نمیخواهی، که یارانت از آن میخواهند؟» گفتم: از تو میخواهم، به من از چیزی بیاموزی که خداوند به تو آموزش داده است، میگوید: لباس راه راهی را که بر پشتم داشتم کشیدم، و آن را در میان خودم و او پهن کردم، انگار که من به شپش نگاه میکنم که روی آن جامه راه میرود، وی صبا من صحبت نمود، و صحبتش را فرا گرفتم، فرمود: «آن را جمع کن و بر خودت بپیچان». بعد از آن حرفی را هم از آنچه برایم بیان داشته بود، فراموش نکردم [۳۸۲].
و نزد بخاری (۳۱۶/۱) از ابوهریره سروایت است که گفت: میگویند: ابوهریره سزیاد حدیث روایت میکند!! موعد نزد خداست!! و میگویند: مهاجرین و انصار را چه شده که مثل احادیث وی حدیث بیان نمینمایند؟! برادران مهاجرم را خریدوفروش در بازارها مشغول میداشت، و برادران انصارم را کاروبارشان و من مرد مسکینی بودم که فقط به پُری شکمم ملازمت رسول خدا صرا مینمودم، بنابراین وقتی که آنان غایب میشدند حاضر میبودم، و هنگامی فراموش مینمودند، فرا میگرفتم، و پیامبر صروزی گفت: «هر یک از شما تا تمام نمودن این مقالهام اگر جامهاش را پهن نماید، و باز آن را به سینهاش جمع کند، چیزی از مقالهام را ابداً فراموش نمیکند»، من جامه راه راهی را که داشتم، و غیر آن دیگر جامهای هم بر تن نداشتم، پهن کردم، تا اینکه پیامبر صمقالهاش را تمام نمود، بعد آن را در سینهام جمع نمودم، سوگند به ذاتی که او را به حق مبعوث نموده، چیزی ار آن مقالهاش را تا امروزم فراموش ننمودهام. به خدا سوگند، اگر دو آیه در کتاب خدا نمیبود، ابداً چیزی از حدیث را برایتان بیان نمینمودم:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ﴾تا به این قول خداوند ﴿ٱلرَّحِيمُ﴾[البقرة: ۱۵۹-۱۶۰].
ترجمه: «آنانی که آنچه را ما از دلایل روشن و هدایت نازل کردهایم میپوشانند... مهربان» [۳۸۳].
و بخاری همچنان از ابوهریره روایت نموده، که گفت: مردم میگفتند: ابوهریره زیادت نموده است!! من به سیری شکمم ملازمت رسول خدا صرا مینمودم، آن هم هنگامی که نان را نمیخوردم و ابریشم را نمیپوشیدم و فلان مرد و فلان زن خدمتم نمینمود، و شکمم را از گرسنگی بر سنگریزهها میچسبانیدم، و قرائت آیهای را که خودم میدانستم از مردی میپرسیدم تا مرا با خود ببرد و طعامم بدهد، و بهترین مردم برای مسکینان جعفربن ابی طالب بود، وی ما را با خود میبرد و آنچه در خانهاش میبود به ما میداد، حتی مشکیزهای [۳۸۴]را که در آن چیزی نمیبود برای ما بیرون مینمود، و ما آن را پاره میساختیم و آنچه را در آن میبود میلیسیدیم [۳۸۵]. این چنین در الترغیب (۱۷۵/۵) آمده است.
[۳۸۲] صحیح. ابونعیم در الحلیة (۱/ ۳۸۱) ابن عساکر در مختصر تاریخ دمشق (۲۹/ ۱۸۷) و اصل آن در صحیح است. نگا: سیر اعلام النبلاء (۴/ ۱۸۵). [۳۸۳] بخاری (۱۱۹) (۳۶۴۸). [۳۸۴] مشکیزه یا خیک، ظرفی است که در آن روغن یا عسل نگه میدارند. [۳۸۵] بخاری (۳۷۰۸).