داستان علقمه بادیه نشین که به فقاهت رسید
ابن عساکر از انس سروایت نموده است، پیرمردی بادیه نشین که نامش علقمه بن علاثه سبود نزد رسول خدا صآمد و گفت: ای رسول خدا من پیرمردی هستم، و نمیتوانم قرآن بیاموزم، ولی شهادت میدهم که معبود بر حقی جز خدا نیست و شهادت میدهم که محمد بنده و رسول اوست، البته به حق و یقین. هنگامی که پیرمرد رفت، نبی صفرمود: «این مرد کاملاً فهمید - یا (این که حضرت فرمود) دوستتان دانست -» [۳]، این چنین در الکنز (۷۰/۱) آمده. و این را خرائطی در مکارم الاخلاق و دار قطنی در الافراد از انس روایت نمودهاند، اسناد آن، چنانکه در الاصابه (۵۰۳/۲) آمده، خیلی ضعیف است.
[۳] بسیار ضعیف.