حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

داستان علقمه بادیه نشین که به فقاهت رسید

داستان علقمه بادیه نشین که به فقاهت رسید

ابن عساکر از انس سروایت نموده است، پیرمردی بادیه نشین که نامش علقمه بن علاثه سبود نزد رسول خدا صآمد و گفت: ای رسول خدا من پیرمردی هستم، و نمی‏توانم قرآن بیاموزم، ولی شهادت می‏دهم که معبود بر حقی جز خدا نیست و شهادت می‏دهم که محمد بنده و رسول اوست، البته به حق و یقین. هنگامی که پیرمرد رفت، نبی صفرمود: «این مرد کاملاً فهمید - یا (این که حضرت فرمود) دوست‌تان دانست -» [۳]، این چنین در الکنز (۷۰/۱) آمده. و این را خرائطی در مکارم الاخلاق و دار قطنی در الافراد از انس روایت نموده‏اند، اسناد آن، چنانکه در الاصابه (۵۰۳/۲) آمده، خیلی ضعیف است.

[۳] بسیار ضعیف.