حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

قصه پیامبر صبا آنانی که نشستند و در مسجد ذکر خداوند را می‏نمودند

قصه پیامبر صبا آنانی که نشستند و در مسجد ذکر خداوند را می‏نمودند

مسلم از ابوسعید خدری سروایت نموده است، که گفت: معاویه سبه‌سوی حلقه‏ای در مسجد بیرون رفت و گفت: چه شما را نشانیده است؟ گفتند: نشسته‏ایم خداوند را یاد می‏کنیم، گفت: شما را به خدا سوگند، آیا شما فقط به خاطر ذکر نشسته‏اید! گفتند: بلی فقط به خاطر ذکر نشسته‏ایم، گفت: من شما را به سبب تهمتی سوگند ندادم، هیچ کس نزد رسول خدا صمنزلت مرا نداشت، که از من کمتر از وی حدیث روایت کند [۲۲۶]، رسول خدا صبر حلقه‏ای از یارانش وارد شد و گفت: «چه شما را نشانیده است؟» گفتند: نشسته‏ایم، خداوند را یاد می‏کنیم، و او را بر هدایت‌مان به اسلام و احسان و منتش بر ما می‏ستاییم، گفت: «شما را به خدا سوگند می‏دهم، که شما فقط به خاطر ذکر نشسته‏اید؟» گفتند: به خدا سوگند، که فقط به خاطر ذکر نشسته‏ایم، فرمود: «من شما را به سب هیچ تهمتی بر شما سوگند ندادم، ولی جبریل نزدم آمد و به من خبر داد، که خداوند به شما بر ملائک افتخار می‏کند» [۲۲۷]. این چنین در ریاض الصالحین (ص۵۱۶) آمده، و این را هم چنین ترمذی و نسائی، چنانکه در جمع الفوائد (۱۲۹/۲) آمده، روایت کرده‏اند.

[۲۲۶] یعنی کسانی که چون من نزد رسول خدا صدر منزل خوبی قرار داشتند، از وی احادیث زیادی روایت می‏کنند، و من در ضمن داشتن آن درجه و منزلت از همه‌شان کمتر حدیث روایت می‏کنم. م. [۲۲۷] مسلم (۲۷۰۱) ترمذی (۳۳۸۰) احمد (۴/ ۹۲) نسائی (۸/ ۲۴۶).