توسعه مسجد نبوی در زمان عمر و عثمان ب
احمد از نافع روایت نموده است که: عمر ساز استوانه تا مقصوره [۲۰۶]به مسجد افزود، و عمر گفت: اگر از رسول خدا صنمیشنیدم که میگفت: «لازم است که بر مسجدمان بیفزاییم» نمیافزودم. و بخاری و ابوداود از نافع روایت نمودهاند که، عبداللَّه - یعنی ابن عمر ب- به او خبر داد که: مسجد در زمان پیامبر خدا صاز خشت خام آماده شده بود، و سقفش شاخههای درخت خرما بود، و پایههایش هم چوبهای خرما بود، و ابوبکر سچیزی در آن نیفزود، عمر سبر آن افزود، و آن را بر همان بنیادش که در زمان رسول خدا صبود با خشت و شاخههای خرما بنیاد گذاشت، و پایههایش را هم از چوب ساخت، بعد از آن عثمان سآن را تغییر داد، و در آن توسعه و افزایش زیادی آورد، و دیوارهایش را با سنگهای منقوش و گچ تعمیر نمود، و پایههایش را نیز از سنگهای منقوش درست نمود، و سقفش را از درخت ساج آماده ساخت [۲۰۷].
ابوداود همچنان - که بر آن سکوت اختیار نموده - از عطیه از ابن عمر روایت نموده است، که گفت: ستونهای مسجد نبوی صدر زمان رسول خدا صاز تنههای درخت خرما بود، و بالایش از شاخههای درخت خرما سایه شده بود، بعد اینها در زمان خلافت ابوبکر سکهنه و پوسیده شد، و ابوبکر باز آن را از تنههای درخت خرما و شاخههای خرما تعمیر نمود، و باز اینها در زمان خلافت عثمان سپوسیده شدند، و او آن را با خشت پخته تعمیر نمود، که تاکنون ثابت است [۲۰۸].
و در صحیح مسلم از محمود بن لبید روایت است که: عثمان بن عفان خواست مسجد را بسازد، ولی مردم آن را نپسندیدند، و مناسب دیدند که آن را بر همان حالتش بگذارد، وی گفت: من از رسول خدا صشنیدم که میگوید: «کسی که برای خدا مسجدی بسازد، خداوند برای وی در جنت مثل آن را بنا میکند» [۲۰۹].
و یحیی از مطلب بن عبداللَّه بن حنطب روایت نموده، که گفت: هنگامی که عثمان بن عفان در سال بیست و چهارم عهده دار خلافت گردید، مردم با او صحبت نمودند، تا مسجدشان را توسعه بدهد، و از تنگ بودن آن در روز جمعه به او شکایت بردند، حتی که آنان در میدان نماز میگزاردند، آن گاه عثمان در این مورد با اهل رأی و اصحاب رسول خدا صمشورت نمود و آنان اتفاق نمودند، که آن را منهدم سازد و بر آن بیفزاید، وی نماز ظهر را برای مردم امامت نمود و بعد به منبر رفت و پس از حمد و ثنای خداوند گفت: ای مردم من میخواهم مسجد رسول خدا صرا منهدم سازم، و بر آن بیفزایم، و گواهی میدهم که از رسول خدا صشنیدم که میگفت: «کسی که برای خداوند مسجدی بسازد، خداوند برایش خانهای در جنت میسازد». در این امر من سلفی دارم و امامی دارم، که از من در این عمل سبقت نموده و قبل از من گذشته، عمربن خطاب، وی بر این افزوده بود و بنایش نموده بود، و من با اهل رأی اصحاب رسول خدا صمشورت نمودم، و ایشان بر منهدم ساختن و بنا و توسعه آن اتفاق نمودند، و مردم آن را در آن روز نیکو پنداشتند و برایش دعا کردند، وی هنگامی که صبح نمود، کارگران را فراخواند و خودش نیز در آن شریک شد، وی مردی بود که همیشه روزه میگرفت، و از در شب نماز میگزارد، و از مسجد بیرون نمیرفت، و امر نمود تا گچ الک شده در بطن نخل آماده شود، ابتدای کار وی در ماه ربیع الاول سال بیست و نهم شروع گردید، و وقتی که مهتاب محرم سال سیام داخل گردید از آن فارغ شد، به این صورت مدت کارش ده ماه بود. این چنین در وفاء الوفاء (۳۵۶ ۳۵۵/۱) آمده است.
[۲۰۶] اطاق کوچکی بود برای خطیب در زمان بنی امیه، و هدف اینجا جای آن است. [۲۰۷] بخاری (۴۴۶) احمد (۲/ ۱۳۰) ابوداوود (۴۵۵۱). [۲۰۸] ضعیف. ابوداوود (۴۵۲۰) آلبانی آن را در ضعیف ابوداوود، ضعیف دانسته است. [۲۰۹] مسلم (۵۳۳) در کتاب مساجد.